تکتم درهکی- از شما چه پنهان به من گفته بودند اینبار دیگر دنبال حاشیهنویسی نباش، برو یک نقطه از آن زیلوهای ساده را انتخاب کن و آقا را ببین و بشنو؛ ولی مگر میشد؟ راستش اصلاً بلد نبودم سرم را در لاک خودم نگه دارم. نویسندهجماعت عادت کرده همهچیز را با چشمهایش ضبط کند، جزئیات را ببیند و ثبت کند. تازه! کاغذ و قلم هم نداشتم. پس آنچه حالا قرار است بهعنوان روایت دیدار دانشآموزان با رهبر انقلاب بخوانید، ارگانیکتر از همه روایتهای دیگر است؛ چون وظیفه نداشتم نوشتهای تقدیم سردبیر کنم و بنا بود برای خودم نگهش دارم، ولی قسمت شما هم شد.
غزاله صباغیان- بعضی روزها زمینی نیستند، بعضی مکانها هم. ۱۲ آبان ۱۴۰۳، برای همه مهمانهای حسینیه امام خمینی رحمهاللهعلیه حالوهوای دیگری دارد. همه جوان و نوجواناند و از نقاط دور و نزدیک آمدهاند. انگار نقشه ایران را در ابعاد حسینیه کوچک کرده باشند. این شانهبهشانه نشستنمان، لبخندهای از سر آشناییمان، این شوق متراکم در فضا را کمتر جایی تجربه کردهام. انگار خدا بعضی روزها آدمها را چند ساعتی به مهمانی بهشت میبرد.
پرستو علیعسگرنجاد - باید میفهمیدم چرا گریه میکنند. یکی دو تا هم که نبودند. سر صبح، هر طرف خیابان فلسطین که چشم میچرخاندم، یک دسته دختر نوجوان تکیه داده بودند به دیوار و اشک میریختند.
رهبر انقلاب امروز به اسناد لانه جاسوسی اشاره کردند؛ توطئههای زیادی که بر اساس این اسناد، ما متوجه شدیم که آمریکاییها درست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انجام میدادند؛ یعنی ده ماه پیش از اینکه سفارت آمریکا توسط دانشجویان تسخیر شود، توطئههایی علیه ایران در حال وقوع بوده است. شاید برای شما سؤال باشد که این اسناد چه بود و چطور به دست ما افتاد؟
فتاح غلامی - دکتر فواد ایزدی استاد دانشگاه است و سالهاست در موضوع غربشناسی با تاکید بر نقش آمریکا کار میکند. او مقالات و کتابهای مختلفی در این زمینه نوشته است و در این سالها تلاش کرده تصویری واقعبینانهتر از غرب به نسل جوان خصوصاً دانشجویاناش نشان دهد؛ غربی که در کنار پیشرفتهایی که داشته، به دلیل ضعف در مبانی و بنیانها، به سمت افول حرکت کرده است.
در این گفتوگو تلاش شده است زوایای دیگری از غرب را بشناسیم.
خیلی وقتها از میان یک مسئله و گره ذهنی میتوانیم نقاط خوشرنگی پیداکرده و اتفاقاً از دیدنش لذت ببریم؛ مثل نوجوانهایی که تلاش کردهاند که با رعایت احترام نظرشان در مورد مسائل مختلف خانوادگی یا حتی سیاسی و اجتماعی را در جمع خانواده مطرح کنند، اما وقتی خانواده واکنش خوبی نداشتند، دست از تلاش نکشیده و دنبال راهحل میگردند.
تابهحال نوزادی دیدهاید که روی پیشانیاش نوشته باشد او یک مدیر است؟ پس چگونه است که بعضی آدمها در آینده مدیران توانمندی میشوند؟ آنها مدیرانی خوبی میشوند؛ چون مسئولیتپذیر هستند. مدیران از موقعیتهای خیلی کوچک و دم دستی، مسئولیتپذیربودن را شروع کردند. آنها از همان ابتدا مسئولیت وزارتخانه و ادارهکل را به عهده نداشتند.
به نظرم بیاید یک دور دولتهای غرب آسیا را با هم مرور کنیم: ایران، عراق، عربستان سعودی، سوریه، لبنان، اردن، مصر، رژیم صهیونیستی، یمن و یکسری کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس. خب، حالا فرض کنید دولتی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه نباشد و از توی این لیست حذف شود، حالا کفه کدام جریان در منطقه سنگینتر میشود؟! سنگینترشدن کفۀ این جریان به ضرر چه کسانی است؟
nojavan7CommentHead Portlet