آمریکا در کشورهای مختلف، در سفارتخانههای خودش، از بعد از اینکه CIA را ایجاد کرد، یعنی سال ۱۹۴۷، قرارگاههای خاصی را برای فعالیت CIA قرار داد. این اتفاق در ایران هم افتاده بود؛ زمانی که هنوز انقلاب اتفاق نیفتاده -زمان حکومت پهلوی دوم- بعد از آن، ما کودتای بیستوهشت مرداد را داریم و ایرانی که تبدیل به یکی از کشورهای وابسته به آمریکا شد، سلطه آمریکا کاملاً در ایران اتفاق میافتد. در واقع، سفارت آمریکا در ایران یکی از قرارگاههای اصلی CIA در منطقه ما میشود؛ چرا؟ چون حکومت پهلوی دوم یکی از حکومتهای وابسته به آمریکا در منطقه است و کارویژهاش حفظ منافع آمریکا در منطقه است و برای اینکه این اتفاق ادامهدار باشد، آمریکاییها این کار را انجام میدهند: دخالت در امور داخلی کشورهایی که تحت سلطه خودشان است تا ثبات سیاسی آن کشور یا طول عمر آن رژیم را تأمین و تضمین کنند.
یکی از کارهایی که انجام میدهند این است که از طریق سفارتخانهها، فعالیتهایی را در این راستا در دست اقدام قرار میدهند. این فعالیتها میتواند فعالیتهای جاسوسی یا فعالیتهای دیگری باشد. یکی از کارهایی که در این سفارتخانه اتفاق میافتد، گزارشهایی را از فعالیتهای خودش در ایران در راستای اهداف آمریکا تهیه میکنند و اینها را مرتب به وزارت خارجه آمریکا انتقال داده و بهصورت اسناد مختلف نگهداری میشود.
وقتی که انقلاب اسلامی پیروز شد، ایران از یک کشور دستنشانده تبدیل به یک کشور مستقل شد. ما اگر به تاریخ روابط خارجی آمریکا نگاه کنیم، وقتی کشوری استقلال خودش را اعلام میکند، آمریکا آن کشور را دشمن تلقیکرده و یکسری فعالیتهایی را علیه آن کشور شروع میکند.
این را من در کتابی با عنوان «سیاست خارجی آمریکا در چشمانداز کشورهای پیرو، دشمنان و امپراطوری» نوشته دکتر سیلوان و دکتر مجستی از اساتید روابط بینالملل دیدم که اینها صد سال روابط خارجی آمریکا را بررسی کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که اگر کشوری استقلال سیستماتیک داشته باشد -یعنی بگوید من در همهچیز میخواهم از آمریکا مستقل باشم- آمریکا شروع به توطئه علیه آن کشور میکند و تلاش دارد که آن نظام را از پا دربیاورد. آمریکا این کار را از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انجام داد.
تمام مواردی که حضرت آقا در دیدار با دانشآموزان به آن اشاره کردند، روشهایی است که آمریکاییها برای براندازی کشورهایی که با آنها مشکل دارند، اتخاذ میکنند؛ یعنی کودتا، جنگ داخلی، تجزیه یک کشور، مدیریت بعضی از گروههای سیاسیای که ممکن است همسوی با آمریکا باشند. از همه ابزارها نهتنها در ایران، بلکه در هر کشوری که بخواهد نسبت به آمریکا مستقل باشد، اینها را اتخاذ میکنند.
اسناد آمریکاییها چطور به دست ایرانیها افتاد؟
دانشجویان پیرو خط امام رحمهاللهعلیه وقتی متوجه شدند این توطئهها در حال انجام است، سفارتخانه آمریکا در ایران را تسخیر کردند و حرفشان هم این بود که آمریکا در آن زمان، شاه را به کشور خودش پناه داده و شاه جنایتکار است، او را به ما تحویل بدهید و ما این افرادی که در سفارتخانه بودند و آنها را نگه داشتیم، آزاد میکنیم.
آمریکاییها این کار را نکردند و بعد از تسخیر لانه جاسوسی، باز هم تلاش کردند از همان روشهای استعماری خودشان استفاده کنند؛ پس، این اسناد در آن زمان، داخل سفارتخانه بوده است.
این همان گزارشهایی است که بهطور مرتب سفارتخانه آمریکا برای واشنگتن ارسال میکند که یک کار مرسومی است. خود وزارت خارجه آمریکا هم هر پنجاه شصت سال این اسناد را کمکم از طبقهبندی خارج میکند؛ البته، با سانسورهایی که انجام میدهد و با توجه به آن نگاهی که خودش دارد؛ پس، این اسناد همان اسناد است؛ همان اسنادی که بعد از پنجاه شصت سال ممکن بود به دست ما برسد، ولی دانشجوها رفتند و همان زمان این اسناد را به دست آوردند، آنهم نه بهصورت سانسور شده!
البته کارشان مشکل بود؛ چرا؟ چون افرادی که داخل سفارتخانه بودند، بعضی از درهای اتاقها را قفل کردند و شروع به خردکردن این اسناد در دستگاههای کاغذخردکن کردند، ولی چون وقت کم بود و این کاغذها را دستهدسته وارد دستگاهها میکردند، دستگاهها گیر میکند و موفق نمیشوند تمام اسناد را خرد کنند. وقتی دانشجویان پیرو خط امام رحمهاللهعلیه وارد این اتاقها میشوند و این افراد را دستگیر میکنند -که عرض کردم بسیاری از آنها با CIA در ارتباط بودند- این اسناد و کاغذهایی را که لایهلایه شده بود برای مدتها کنارهم قرار میدهند. در نهایت این اسناد را منتشر میکنند که الآن اسناد لانه جاسوسی در یازده جلد در دسترس ما هست.
از کجا بفهمیم که این اسناد، اسناد قابل استنادی است؟
وقتی یکی از اساتید علوم سیاسی به ایران میآید، کتابهای اسناد لانه جاسوسی را خریداری میکند و با خودش به آمریکا میبرد. در فرودگاه، جلوی این استاد را میگیرند و میگویند که این اسناد، اموال دولت آمریکاست و اینها را ایرانیها بهصورت قانونی از ما دریافت نکردند؛ پس، خود آمریکاییها هم اذعان دارند که این اسناد، اسناد قابل استنادی است و همان اسنادی است که در سفارتخانه بوده و الآن در یکی از مراکز اطلاعاتی اسناد سیاست خارجی در آمریکا، در دانشگاه جرج واشنگتن، به این اسناد استناد میشود؛ یعنی بخشی از این اسناد را دوباره آنجا منتشر کردند و وقتی در مورد روابط ایران و آمریکا در آن برهه از تاریخ صحبت میکنند، به این اسناد هم استناد میکنند. همانطور که حضرت آقا هم اشاره کردند، این اسناد نشان میدهد که آمریکاییها علیه انقلاب اسلامی در حال توطئه بودند و اگر لانه جاسوسی تسخیر نمیشد، چه بسا مشکلات بسیاری برای کشور ما رقم میزدند و شاید کودتایی شبیه کودتای بیستوهشت مرداد هم انجام میدادند؛ بنابراین، این مهم است که این اسناد چه بود.
در آخر به صحبت آقای ران پال، از سناتورهای قبلی آمریکا اشاره میکنم که نگاه ضد سیاست خارجی آمریکایی هم داشت. او میگوید: «میدانید چرا در واشنگتن کودتا نمیشود؟ بهخاطر اینکه در واشنگتن، سفارتخانه آمریکا وجود ندارد!» این کاملاً مسئله جاافتادهای است که سفارتخانه آمریکا هرجایی که هست، شما توطئههای بسیاری را علیه مردم آن کشور خواهید دید؛ از جمله کودتا، تلاش برای براندازی حکومتهایی که آمریکا با آنها مشکل دارد و ... .
ضربهای که آمریکا از انقلاب اسلامی در آن روز خورد، یکی از ضربات جبرانناپذیر بود؛ شبیه آن ضربهای که ما الآن در مورد رژیم صهیونیستی میبینیم که در حال اتفاق است؛ یعنی کاری که جوانان مبارز غزه علیه رژیم صهیونیستی در عملیات الاقصی انجام دادند، ضربهای به هیمنه اسرائیل بود؛ کاری که جوانان و دانشجویان پیرو خط امام رحمهاللهعلیه در زمان تسخیر لانه جاسوسی انجام دادند هم از همین سنخ بود؛ یعنی ضربهای به هیمنه آمریکا و نشاندهنده ماهیت واقعی آمریکاییها.
nojavan7CommentHead Portlet