nojavan7ContentView Portlet

روشنگری برای روشنفکری
روشنگری برای روشنفکری
از جلال آل احمد در کنار قلم شیوا و شیرینش می‌توان درس‌های دیگری هم گرفت

وقتی از روشنفکری و آدم‌های روشنفکر صحبت می‌شود شاید نخستین تصویری که در ذهن ما نقش می‌بندد چهره یک نفر با ریش پروفسوری، عینکی با قاب گرد که پشت یک میزتحریر نشسته است با یک فنجان قهوه در کنار انبوهی از کتاب‌ و یک جاقلمی چوبی است. خیلی از ما فکر می‌کنیم روشنفکرها از آن دست آدم‌های در خارج تحصیل‌ کرده‌ای هستند که هنگام سخن گفتن حتماً از اصطلاحات انگلیسی استفاده می‌کنند و نگاهی که ما نسبت به فرهنگ، سنت و مذهب داریم را ندارند. اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است. روشنفکر واقعی متفاوت از آن چیزی است که عموم ما در ذهن داریم. و روشنفکری به معنای داشتن رفتار غربی یا برداشت‌های غلط از راه و رسم روشنفکر بودن نیست.

1

روشنفکری از غرب تا ایران

بگذارید داستانش را از اول برایتان تعریف کنیم تا بفهمید که همین واژه به‌ظاهر ساده چقدر در جامعه ایرانی تأثیرگذار بوده است و حتی باعث شده خیلی‌ها مسیر را از همان اول اشتباه بروند.
آقا درباره بروز و ظهور روشنفکری، دفتر تاریخ را برای ما ورق می‌زنند و می‌گویند: «روزی که مقوله روشنفکری اوّل بار در فرانسه به وجود آمد، اوقاتی بود که ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطی خارج شده بودند؛ مذهب کلیسایىِ سیاهِ خشنِ خرافىِ مسیحیّت را پشت سر انداخته و طرد کرده بودند. دانشمند را می‌کُشد، مکتشف و مخترع را محاکمه می‌کند، تبعید می‌کند، نابود می‌کند، کتاب علمی را از بین می‌برد. این بدیهی است که یک عدّه انسان‌های فرزانه پیدا شوند و آن مذهبی که این خصوصیت را داشت و از خرافات و حرف‌هایی که هیچ انسان خردپسندی آن را قبول نمی‌کند، پُر بود، به کناری بیندازند و به کارهای جدید رو بیاورند و دائرةالمعارفِ جدیدِ فرانسه را بنویسند و کارهای بزرگ علمی را شروع کنند. بدیهی است که اینها طبیعت کارشان پشت کردن به آن مذهب بود.»(1)
پس معلوم شد که جریان روشنفکری که در غرب شکل گرفت و وارد ایران شد با اصلش خیلی متفاوت است. روشنفکری غربی در مبارزه با خرافات و تفکرات غلطی شکل گرفت که کلیسای قرون‌وسطایی ترویجش می‌کرد آن هم با تفسیرهای غلط و دروغینی که فاصله زیادی با مسیحیت واقعی داشت. اما روشنفکران ایرانی تنها همان بخش مبارزه دانشمندان با کلیسای خرافی را به عنوان الگو برداشت کردند. برداشت غلط آن‌ها این بود که روشنفکری را مترادف ضد دین بودن می‌دانستند. برداشتی که کاملاً اشتباه بود. برای همین آقا درباره مفهوم واقعی روشنفکری می‌گویند: روشنفکر یعنی «کسی که به آینده نگاه می‌کند، کار فکری می‌کند، رو به پیشرفت دارد.»(2)

2

چرا روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد؟

حالا فکرش را بکنید موضوعی به این مهمی به‌اشتباه و غلط وارد فرهنگ کشورمان شد. برای همین آقا معتقدند که: «روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکری، با خصوصیّاتی که در عالمِ تحقّق و واقعیّت دارد - که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسائل اجتماعی و بخصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند. اکنون من سه نفر از این شخصیتها و پیشروان روشنفکری در ایران را اسم می‌آورم: میرزا ملکم خان ارمنی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج سیّاح محلّاتی. این کسانی که اوّلین نشانه‌ها و پیامهای روشنفکرىِ قرن نوزدهمی اروپا را وارد ایران کردند، به‌شدّت نامطمئن بودند.(3)

3

روشنفکر مقلّد

خب حالا فکر می‌کنید در این اوضاع چه اتفاقی می‌افتاد: «آن وقت روشنفکر مقلّد ایرانی در دوره‌ قاجار، که اوّل بار مقوله «انتلکتوئل» را وارد کشور کرد و اسم منوّرالفکر به آن داد و بعد به «روشنفکر» - با همان خصوصیت ضدّ مذهبش - تبدیل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامی که منطقیترین تفکّرات، روشنترین معارف، محکمترین استدلال‌ها و شفّافترین اخلاقیات را داشت؛ اسلامی که همان وقت در ایران همان کاری را می‌کرد که روشنفکران غربی می‌خواستند در غرب انجام دهند!»(4)

4

جلال آل قلم و روشنفکری

پس لازم بود آدم‌هایی وارد عرصه شوند که واقعیت روشنفکری را می‌دانستند و از انحراف این تفکر در کشورمان خبر داشتند. آدم‌هایی که خودشان مسیرهای آزمون و خطا را رفته و برگشته باشند. یکی از این شخصیت‌ها «جلال آل احمد» است. جلال آل احمد جزو افرادی بود که وارد حزب توده شد اما زمانی که فهمید این حزب از تفکرات خارجی تبعیت می‌کند از این مسیر بازگشت و به نقد جدی تفکر غربی پرداخت.
آقا درباره آشنایی‌شان با جلال آل احمد می‌نویسند: «دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آل‌احمد آشنا کرد. دو کتاب «غربزدگی و دست‌های آلوده» جزو قدیمی‌ترین کتاب‌هایی است که از او دیده و داشته‌ام....کسی که روزی جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت درآورد؛ و بهترین سال‌های جوانیم با محبت و ارادت به آن جلال آل قلم گذشته است.»(5)
آقا، جلال آل احمد را این‌طور معرفی می‌کنند: «جلال قصه‌نویس است (اگر این را شامل نمایشنامه‌نویسی هم بدانید) مقاله‌نویسی کار دوّم او است. البته محقّق و عنصر سیاسی هم هست. اما در رابطه با مذهب؛ در روزگاری که من او را شناختم به هیچ‌وجه ضد مذهب نبود، بماند که گرایش هم به مذهب داشت. بلکه از اسلام و بعضی از نمودارهای برجسته‌ آن به‌عنوان سنت‌های عمیق و اصیل جامعه‌اش، دفاع هم می‌کرد. تربیت مذهبی عمیق خانوادگی‌اش موجب شده بود که اسلام را ــ اگرچه به‌صورت یک باور کلی و مجرد ــ همیشه حفظ کند و نیز تحت تأثیر اخلاق مذهبی باقی بماند.» (6)

5

عبور از گردنه‌ها

نکته مهمی که درباره جلال آل احمد وجود دارد عبور از گردنه‌ها و فراز و نشیب‌ها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آن‌هاست. مسیری که باعث می‌شود او با تجربه‌هایش خصوصاً در حوزه‌های فکری و اندیشه‌ای بتواند مسیر درست را تشخیص دهد و به نقد تفکرات فرهنگی زمان خودش بپردازد: «حوادث شگفت‌انگیز سال‌های ۴۱ و ۴۲ او را به موضع جانبدارانه‌تری نسبت به اسلام کشانیده بود. و این همان چیزی است که بسیاری از دوستان نزدیکش نه آن روز و نه پس از آن، تحمّل نمی‌کردند و حتی به رو نمی‌آوردند!  [او] روزی توده‌ای بود. روزی ضد توده‌ای بود. و روزی هم نه این بود و [نه] آن. بخش مهمی از شخصیت جلال و جلالت قدر او همین عبور از گردنه‌ها و فراز و نشیب‌ها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آنها بود. کاش چند صباح دیگر هم می‌ماند و قله‌های بلندتر را هم تجربه می‌کرد.»(7)
نوشته‌های او درباره غرب، غرب‌زدگی و روشنفکری توانست تصویر شفاف‌تری از واقعیت غرب و روشنفکری را به نسل جوان نشان دهد.
درواقع جلال آل احمد تلاش کرد پس از سال‌ها از ورود روشنفکری به ایران، فرهنگ و کارکرد درستش را برای نسل جوان تعریف کند: «جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آل‌احمد» توانست خود را از خطای کج‌فهمی، عصیان، جلافت و کوته‌بینی برهاند و توبه کند: هم از بدفهمی‌ها و تشخیص‌های غلطش و هم از بددلی‌ها و بدرفتاری‌هایش.»(8)

6

چگونه یک روشنفکر واقعی باشیم؟

از جلال آل احمد در کنار قلم شیوا و شیرینش می‌توان درس‌های دیگری هم گرفت. اینکه هرگاه احساس کردیم در مسیر زندگی نیاز به بازنگری و اصلاح حرکت داریم راه را بر تغییر و بازگشت بسته ندانیم و «راه نو» را انتخاب کنیم و هرگاه احساس کردیم جامعه در مسیر اشتباه و غلطی گام برمی‌دارد برای اصلاحش تلاش کنیم: «به نظر من سهم جلال بسیار قابل ملاحظه و مهم است. یک نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع می‌شود. روشنفکر درست آن کسی است که در جامعه‌ی جاهلی، آگاهی‌های لازم را به مردم می‌دهد و آنان را به راهی‌نو می‌کشاند. و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است؛ با طرح آن آگاهی‌ها، بدان عمق می‌بخشد... برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامعه‌ خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در این صورت است که می‌شود: العلماء ورثة الانبیاء.»(9)


 

7

پی‌نوشت

(1 تا 4) بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران‌-۱۳۷۷/۰۲/۲۲
(5 تا9) یادداشت آیت‌الله خامنه‌ای درباره جلال آل‌احمد-۱۳۵۸

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA