حیات و پویایی زبان فارسی به چه عواملی نیاز دارد و چه زمینههایی میتواند زبان را به مرگ برساند؟
اگر کمی آیندهنگر باشیم، میتوانیم چند سال آینده جامعه و جهان را پیشبینی کنیم. غالب پیشبینیها از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است؛ اما جامعه را از یک منظر دیگر هم میتوان پیشبینی کرد و آن زبان است. بله زبان! در واقع مسئله زبان زیرمجموعهای از فرهنگ است. به عبارت دیگر، از لحاظ زبانی نیز میتوان جامعه را مورد تحقیق و بررسی قرار داد و با توجه به دادهها و مشاهدات، پیشبینیهایی را مطرح کرد. وقتی از زبان حرف میزنیم، یعنی کلمات، آواها و هر آن چیزی که مربوط به زبان است.
برای مثال، بعضی از زبانهای بومی در آینده، سخنوران کمی خواهند داشت. سخنور! یعنی تعداد افرادی که به این زبانهای بومی تکلم میکنند بهمرور زمان کم خواهد شد و حتی با مرگ آنها این زبانهای بومی نیز از بین خواهد رفت. اینجاست که از مرگ زبان سخن به میان میآید. بله، درست خواندید: مرگ! مرگ زبان! مگر زبان هم میمیرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت از آنجا که زبان یک موجود زنده است پس اگر آن را به کار نبریم و با آن تکلم نکنیم و مادرها با کلماتش لالایی نگویند و شاعران و داستاننویسان با واژههایش شعر و داستان نگویند و معلمان با آن به دانشآموزان درس ندهند و نوجوانان با آن با هم حرف نزنند، بهمرور زمان مرگ به سراغ آن زبان میآید.
این مرور زمان به چه معناست و در طول زمان چه اتفاقاتی بر یک زبان میگذرد که آن را به مرگ میرساند؟
بهمرور زمان، یعنی مرگ زبان یک دفعه رخ نمیدهد که ما شاهد آن باشیم و بتوانیم فقدان و نبودش را زود متوجه شویم. آرامآرام، خیلی زیرپوستی و لاکپشتی، بدون اینکه این سخنوران بهموقع متوجه شوند، آنقدر آهسته و بیسروصدا شبیه چکیدن قطره آب روی سنگ و ایجاد حفره در آن. برای همین ذرهذره ناپدیدشدنش، باید بیشتر از گذشته حواسمان به این موجود زنده بیزبان باشد. بیزبان! بله، بیزبان است؛ چون نمیتواند از خودش دفاع کند. ما از این زبان و اجزایش بهره میگیریم و میتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و حق خودمان را بگیریم، اما این موجود بیزبان خیلی مظلوم است و صدای نالههایش به گوش کسی نمیرسد و نمیتواند حق خود را از کاربرانش بگیرد.
کاربر؟ کاربر زبان چه وظیفهای برای این موجود زنده دارد؟
کاربر! بله ما هر کدام که به زبانی صحبت میکنیم کاربر و سخنگوی آن زبان به حساب میآییم. برای همین هم باید حق آن را بهجا بیاوریم. چطور؟ ما چگونه میتوانیم حق این موجود زنده که کار ما را راه میاندازد و زندگی ما را به جریان وا میدارد بهجا بیاوریم؟ کار سختی نیست. باید سعی کنیم کلماتی را که تعلقی به زبانمان ندارند، از آن دور کنیم.
چطور میتوان از زبان در مقابل مرگ آن مراقبت کرد و مانع از این اتفاق شد؟
زبان مانند هر موجود زنده دیگر نیاز به مراقبت دارد. اگر حواسمان به آن نباشد کمکم میبینیم با ورود کلمات خارجی از اصل و ریشهاش دور شده است. کمی برگردیم به عقبتر، به روزهایی که یک کاربر زبان به دنیا میآید و به لطف خدا زبان پدرومادرش را یاد میگیرد. راستی! میدانستید اگر انسان در غار یا جزیرهای دورافتاده رها میشد و کسی نبود با او صحبت کند، زبانی یاد نمیگرفت؟ پس باید شکرگزار اجتماعی بودنمان باشیم که میتوانیم زبانی یاد بگیریم و با آن صحبت کنیم. کمکم در کنار اعضای خانواده خودمان که رشد میکنیم و بزرگ میشویم، زبانمان هم رشد میکند و توسعه مییابد. چگونه؟ اینطور که کلمات جدید یاد میگیریم. از هر کدام از آدمهای دوروبرمان کلمه و جملهای یاد میگیریم. با هر کلمه جدید پدرومادرمان خوشحال میشوند و ذوق میکنند. خیلیها این کلمات را در دفتر خاطرات روزانه با روز و ساعت و دقیقه و حتی ثانیه ثبت میکنند؛ مثلاً مادر مینویسد: «جگر گوشهام در روز دوشنبه ساعت پنجوشش دقیقه و سی ثانیه عصر گفت دیب دمینی پجیدم.» دیب دمینی پجیدم! واقعاً این هم شد کلمه؟ آیا نباید جلوی این کلمات غلطوغلوط را گرفت و بابت تلفظش کودک را دعوا کرد؟ خیر! اتفاقاً این مرحله اشتباهات بامزه بخش مهمی از روند رشد و تکامل زبان است. کودک سیبزمینی را دیبزمینی تلفظ میکند و فعل پختن را پزیدن یا پجیدن صرف میکند. با رشد کودک تعداد کلمات روزبهروز بیشتر میشود، بهطوریکه تعدادشان از دست پدرومادر در میرود و دیگر قادر به ثبت این کلمات در دفتر روزانه نیستند. ماجرای حساس زمانی آغاز میشود که کودک تلویزیون میبیند و پای رسانهها به خلوت او باز میشود. پارک و مهدکودک میرود و با کودکان دیگر هم در ارتباط است. اینجاست که پدرومادر به زبان فرزندشان حساس میشوند. دوست دارند او زبان پاکی داشته باشد.
مگر زبان ناپاک هم داریم؟ چطور زبان ناپاک میشود؟
زبان پاک دو معنا دارد. زبانی عاری از دشنام و کلمات نامناسب و دیگری بهمعنای زبانی که کلمات خارجی نداشته باشد؛ مثلاً استفاده از کلماتی مثل تایم و اوکی و براوو و ... زبان را ناپاک میکند.
این کلمات مربوط به زبانی دیگر هستند که وارد زبان کودک میشوند و بهمرور زمان زبانش را دچار سردرگمی میکنند. غالب خانوادهها به استفاده از دشنام بسیار حساس هستند و فرزندانشان را از بیان آن نهی میکنند و حتی گاهی دیده شده که به کودک میگویند اگر حرف بد (ناسزا) بزند فلفل به دهانش میریزند! حال این سؤال پیش میآید که آیا خانوادهها برای بهکارگیری کلمات خارجی هم همینقدر حساسیت دارند و در صورت استفاده، فلفل به دهان کودکشان میریزند؟! مشاهدات نشان میدهد که غالب خانوادهها این حساسیت را ندارند. در واقع، اگر ما با ادب باشیم،آگاهانه از دشنام استفاده نمیکنیم؛ اما وقتی به کلمات خارجی میرسیم ناخودآگاه رفتار میکنیم و اهمیتی نمیدهیم که مثلا! بهجای زمان و ساعت و فرصت و مدت و وقت که در ادبیات ما مملو و سرشار است، مدام از تایم استفاده میکنیم! حداقل پنج واژة زبانمان را میکُشیم و بهجایش یک تایم میگذاریم. اکثر ما از ورود کلمات خارجی به زبان آگاهی نداریم و نمیدانیم استفاده از کلمات خارجی بهمرور زمان چه بلا و مصیبتی بر سر زبان میآورد. بلا و مصیبت! بله، حتی بدتر از آن.
وقتی با وجود ابزارآلات پیشرفته و جدید که روزبهروز هم بیشتر و فراگیرتر میشوند، پیوسته کلمات خارجی وارد زبان شود دیگر چیزی از زبان باقی نمیماند. مگر زبان بهجز کلمه و اصطلاح چیز دیگری هم دارد؟ چرا بهجای کامپیوتر نگوییم رایانه و بهجای موبایل نگوییم گوشی همراه یا گوشی! مکانی به اسم فرهنگستان زبان برای همین کار ایجادشده که کارشناسان زبان همراه با پیشرفت و ورود ابزارآلات کلمه معادلش را هم بسازند. بهعبارتی، شاید بتوان گفت به همان اندازه که اختراع یک وسیله ارزش دارد، ساختن کلمه معادل آن هم باارزش است؛ چون اگر با این سرعت پیشرفت در صنعت و فناوری از ورود و استفاده کلمات خارجی بیتوجه باشیم بهمرور زمان و البته نه بهسرعت، شاهد زبانی خواهیم بود پر از کلمات خارجی که دیگر نمیتوانیم با این زبان با پدربزرگ و مادربزرگمان گفتوگو کنیم و حرف هم را بفهمیم. خواندن حافظ و سعدی و شاهنامه برایمان سخت میشود و از زبان رستم و اسفندیار و سهراب دور خواهیم شد.
البته تحول و تغییر، ذات و لازمه هر زبانی است. زبان پنجاه سال قبل با زبان فعلی در سطح کلمات و دستورزبان کمی متفاوت بوده است؛ مثلاً بعضی کلمات امروزه کمتر کاربرد دارند و بعضی بیشتر، اما زبان فارسی پنجاه سال قبل همچنان همان زبان شیرین فارسی است.
nojavan7CommentHead Portlet