تولید چیپس میوه!
تولید چیپس میوه! به نظر لذیذ میآمد و حالا مأموریت جدید آغاز شده بود، گروه مریم وارد میدان شده بودند و دنبال کسی میگشتند تا در مورد این شغل از او پرسوجو کنند. اما انگار نتیجهای در کار نبود! نرگس و حدیثه ناامید شده بودند اما مریم دستبردار نبود، بچهها به او پیشنهاد دادند تا از یک سایت اینترنتی آموزش تولید چیپس میوه را یاد بگیرند اما مریم میگفت: «باید کسی رو پیدا کنیم که اینکاره باشه، تجربه کرده باشه، سختی هاشو بگه، تجربه هاشو بگه، راههای میانبر رو یادمون بده، اینا رو تو کدوم سایت پیدا میکنید؟»
دوهفتهای طول کشید اما بالاخره جوینده یابنده است، مریم توسط یکی از دوستانش شماره تلفن خانم رحیمی را پیدا کرده بود که در استان فارس زندگی و در آنجا چیپس میوه تولید میکرد. بچهها همه جمع شده بودند پای تلفن و صدای گوشی روی بلندگو پخش میشد، «بوووق! بوووو... بله بفرمایید؟» این صدای خانم رحیمی بود که پشت تلفن آمده بود.
مریم شروع کرد به توضیح در مورد خودش و گروهش و سؤالهایش را پرسید. بچهها صدای خانم رحیمی را شنیدند که با خنده میگفت: «آفرین به این پیگیری شما، همین پیگیری و زحماتتون انشا الله میشه رمز موفقیتهاتون» و بعد شروع کرد به توضیح: «برای اینکه پول تلفنتون خیلی نشه سریع و مختصر میگم، من چیپس میوه تولید میکنم، برای این کار میوهها رو با یه شکل خوبی برش میدم و داخل دستگاه میگذارم، خب برای شروع باید یه دستگاه خونگی رو خریداری کنید که هزینهاش 11 تا 15 میلیون میشه، ماهانه هم حدود 5 میلیون درآمد داره، جای چندان بزرگی هم نمیخواد.»
کسبوکار میوهای
خانم رحیمی پشت تلفن مکثی کرد و ادامه داد: «ببینید بچهها، اگر بخواهید حجم بالا کار کنید یه دستگاه ورق ورق کردن میوه هم میخواهید که من پیشنهاد میکنم الکی هزینه نکنید و اگر میتونید خودتون انجام بدید. برای تولید چیپس میوه اول باید با یه روش مناسب میوه رو از سردخونه یا فروشگاه به محل تولید منتقل کنید، بعد بازرسیش کنید و هر چیزی مثل شاخه و برگ و سنگریزه و... رو جدا کنید. حالا وقت شستن میوههاست، خوب که شستید و بازبینی کردید پوستگیری میخواهد و خرد کردن که این کارها رو دستگاه انجام میدهد، بعدش هم دستگاه میوه رو خشک میکنه و حالا نوبت بستهبندی است، حواستون باشه بستهبندی هم باید بهداشتی باشه و هم خیلی خوشگل که برای فروش مشتری خوبی پیدا کنید. من اوایل به این موضوع بستهبندی خیلی دقت نمیکردم و فروشم کم بود اما بعد که روی این موضوع کار کردم، فروشم هم بهتر و بهتر شد. برای فروش هم خواربارفروشیها، مغازهها، سفارشهای آشنایان و هر بستر دیگری که شما پیدا کنید میتونه مؤثر باشه.»
شغل خوشمزهای به نظر میآمد و دخترها را به فکر فرو برده بود که آیا این همان شغل مورد علاقهشان است یا بازهم باید بگردند؟
کم دردسر، هزینه پایین
اما از طرف دیگر سعید و گروهش این بار سراغ شمعسازی رفته بودند! سعید چرخیده بود و یک ویدیو آموزش شمعسازی دیده بود و حالا برای دوستانش تعریف میکرد:
«ببینید اول بگم که یه فضای 9 متری لازم داریم، حدود 3 تا 5 میلیون تومان هم هزینه اولیه دارد اما اگر خوب کار کنیم و بفروشیم ماهی 2تا5 میلیون سود میکنیم، یه سری لوازم هم میخواهد مثل پارافین، اسید استئارین که خودمم نفهمیدم چیه! رنگ مخصوص و فتیله، قالب، قیچی و ظرف آبکردن پارافین. اینترنت خوب هم میخواهیم! جاهایی که وسایل تزئینی میفروشند و از طریق کانالها و شبکههای مجازی هم میشه دست به فروش زد. ولی من یه فکری دارم که پیش آقای رضایی که تو محله مغازه تزئینات فروشی داره بریم و بهش موضوع رو بگیم شاید متقاعد بشه شمعش رو از ما بخره و بتونیم تو اول کار براش اختصاصی تولید کنیم تا بعداً کمکم کارمون رو گسترش بدیم.
جاده مشاغل جذاب و جذابتر...
تولیدشم خیلی ساده ست، پارافین رو تو ظرف میریزیم و خردش میکنیم با چاقو، بعد گرمش میکنیم تا آب بشه. وقتی کامل آب شد با اضافه کردن رنگ، میریزیمش تو قالبی که با روغن چرب شده و فتیله گذاری شده. تمام!
چند تا نکته هم گفته بود که مثلاً پارافین رو روی آتش مستقیم نگیریم یا شمع رو برای خنک شدن تو یخچال نذاریم چون خراب میشه...»
خوبی شغل پیشنهادی سعید کم دردسر و هزینه پایینش بود اما بچهها هنوز هم قصد جستوجو داشتند، تازه جاده مشاغل جذاب و جذابتر میشد...
nojavan7CommentHead Portlet