یک یادگاری
شعبان باشد و تازه چند روزی از ولادت حضرت سیدالشهدا و برادرش حضرت ابالفضل علیهمالسلام گذشته باشد و این خبر برسد، جای تعجب نیست. هرکس اولین صفحه کتاب «آب هرگز نمیمیرد» را بخواند، راز این تقارن را میفهمد. این دست نوشته سردار سلگی است در آغاز کتاب زندگینامهاش: «از روزی که در شش سالگی روضه مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشههای گندم گره خورد، رد این بوی خوش را گرفتم تا به زیر علم عباس علیهالسلام رسیدم. اتفاقی نبود. در دفتر تقدیر الهی همه چیز حساب و کتاب داشت که با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس یگان رزمی استان همدان - انصارالحسن علیهالسلام - به نوکری گردان حضرت ابالفضل علیهالسلام منصوب شدم و تشنه آب؛ آب حیاتی که هنوز از مشک ابالفضل علیهالسلام میریخت و به تاریخ آبرو میداد».
حالا که سردار سلگی شهید شده و به بالاترین نشانه عاقبت به خیری در این دنیا رسیده، خواندن کتاب خاطراتش حال و هوای دیگری دارد. سردار رفته، اما پیش از رفتنش برای ما یک یادگاری گذاشته. «آب هرگز نمیمیرد» همان یادگاری است؛ زندگینامهای که روایتی هفتصد صفحهای را از روزهای زندگی و مبارزه این سردار بزرگ برای ما بازگو میکند.
یکی از بهترینها
کتاب در سال 1395 به همت انتشارات صریر منتشر شده. روی جلد آن نام «حمید حسام» به عنوان نویسنده نوشته شده؛ چهره نام آشنای ادبیات دفاع مقدس. برای اینکه او را بهتر بشناسید، خوب است بدانید رهبر انقلاب در تقریظ اینکتاب درباره او اینطور گفتهاند: «سلام بر حمید حسام که دردانههایی چون «سُلگی» و «خوشلفظ» را به ما شناساند».(1)
درواقع آقا در این جمله به اثر دیگر این نویسنده، کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، اشاره کردهاند که درباره شهید «علی خوشلفظ» است. آقا روی اینکتاب هم تقریظ نوشتهاند و آنجا هم حمید حسام را از خیل «دلدادگان و تجربهدیدگان» دانستهاند.(2) پس خیالمان راحت است که با یک اثر حرفهای از یک نویسنده خوب مواجهیم و میتوانیم شبیه حضرت آقا «ساعتهای خوش و باصفایی را» با این کتاب بگذرانیم. دیگر چه معرفی و توصیهای از این بهتر که آقا درباره اینکتاب گفتهاند: «در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است».(3)
روایت روزهای فرماندهی
«آب هرگز نمیمیرد» روایت روزهای فرماندهی سردار سلگی است، آن هم وقتی تنها 22سال سن داشته و چالاک و بیباک، جبهههای غرب و شمالغرب را زیر پا میگذاشته. نام فرماندهان بزرگ و چهرههای آشنای دفاع مقدس هم در اینکتاب به وفور دیده میشود و همین ارزش آن را بیشتر میکند؛ مثل این بخش جذاب که نام سردار حسین همدانی را هم در دل دارد:
«حاجحسین همدانی از فرمانده گردانها و واحدها خواسته بود که در ابتدای گزارششان حتماً آیه یا حدیثی بخوانند و به نکته و موضوعات مهم و اصلی اشاره کنند و حاشیه نروند. یادم هست که هرکس آیه یا حدیثی خواند. مسئول تدارکات تیپ، محمود علیون، سوره حمد را خواند. او همیشه این سوره را میخواند و میگفت: «من فقط این سوره را بلدم و اگر به آن عمل کنیم برایمان کافی است» و راست هم میگفت...»
برگی از کتاب
در ادامه یک صفحه از این کتاب را با هم میخوانیم:
«تصویر محسن امیدی در شب عملیات والفجر ۲ پای کوه کلهقندی در ذهنم آمد. آن شبی که او سرش را به خدا عاریت داده بود. تا جلو بیفتد و نیروها پشت سرش به خط دشمن بزنند. «یا ابالفضل» گفتم و به سمت تیربار مقابل دویدم، نیرویی در پاهایم جمع شده بود که میخواستم پرواز کنم. پشت سرم فریاد اللهاکبر برخاست و همه مثل برق و باد بر سر دشمن فرود آمدند.
تیربارچی دشمن رها کرد و به سمت تپه «عباس عظیم» گریخت. دو گروهان اول و دوم هم مثل سیل، سد مقابلشان را شکستند و تیراندازی شدت گرفت و ظرف چنددقیقه صدای تیر کم شد. بعثیها یا کشته شدند یا به سمت تپه عباس عظیم فرار کردند و عدهای هم دستشان را به علامت تسلیم بالا بردند. چند مجروح و شهید داده بودیم. دو، سه نفر از بسیجیها عصبی بودند و به تلافی میخواستند که اسرا را بزنند، سرشان داد کشیدم: «ما اسیر نمیکشیم، برگردید توی کانال».
پینوشت
1. متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «آب هرگز نمیمیرد»
2. تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد»
3. متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «آب هرگز نمیمیرد»
nojavan7CommentHead Portlet