nojavan7ContentView Portlet

بلای جان دوستان
سرنوشت آن‌هایی که رابطه دوستانه با آمریکا داشتند
بلای جان دوستان

بیایید کشوری را تصور کنیم که حسابی به آمریکا اعتماد دارد و روی تمام قول و قرارهایشان حساب می‌کند. سرد‌مداران این کشور بهترین رابطه ممکن را با آمریکا دارند و هر طرح و برنامه‌ای که آمریکا پیشنهاد دهد، می‌پذیرند. شاید برای شما جالب باشد که بدانید این کشور همان ایران قبل از انقلاب اسلامی است. اوضاع آن‌قدر در ظاهر خوب بود که رئیس جمهور آمریکا، ایران را جزیره ثبات عنوان کرد و لابد می‌خواست بگوید اوضاع ایران در اثر رابطه با ما این‌قدر خوب است؛ اما این ظاهر دوستانه، باطنی داشت که باعث شد در نهایت مردم طاقت‌شان را از دست داده و علیه آن انقلاب کنند.

1

ایران با استعداد

عقل به ما می‌گوید که از تجربه‌های گذشته خود و دیگران استفاده کنیم و اشتباهات قبلی را تکرار نکنیم، اگر بنا باشد راه‌های رفته را دوباره بیازماییم نه تنها پیشرفت نکرده بلکه برگشت به عقب داشته‌ایم. یکی از وضعیت‌هایی که برای بررسی رابطه با آمریکا می‌توانیم داشته باشیم این است که اوضاع ایران در سال‌های حکومت پهلوی را بررسی کنیم، درست همان زمانی که بهترین رابطه را با آمریکا داشتند. ببینم اوضاع کشور در آن سال‌ها چه طور بوده و واقعا تمام مشکلات حل شده بود؟ وضعیت رفاه مردم عالی بود و همه چیز خوب پیش می‌رفت؟ آیا آمریکا آن‌گونه که نشان می‌دهد گره‌گشای مشکلات کشورهای دیگر بوده یا خیر.
آقا می‌گویند: «یک کشوری که با توجه به استعداد خود، با توجه به زمینه‌های طبیعی و انسانی خود، با توجه به جایگاه جغرافیایی خود که اگر به نقشه‌ جهان نگاه کنید، توجه می‌کنید که ایران در چه نقطه‌ حساسی قرار دارد با توجه به ذخائر زیرزمینی خود، باید یکی از پیشرفته‌ترین و یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا باشد، در دوره‌ حکومت‌های قاجاری و بعد پهلوی، تبدیل شد به حکومت عقب‌افتاده‌ دست‌نشانده‌ فقیرِ ضعیفِ توسری‌خور. این، در تاریخ ما اتفاق افتاد. گناهش به گردن کیست؟ در درجه اول به گردن آن زمام‌داران فاسد و بی کفایت است، که وابسته هم شدند؛ وقتی سیاست‌های استعماری غرب وارد میدان شد، وابسته هم شدند.» 86/2/19

2

بدهکار دائمی

سطح همراهی و همکاری پهلوی‌ها با آمریکا تا آنجا بود که محمدرضا پهلوی در واپسین روزهای اقتدار خود در ایران، خطاب به وزیر خزانه‌داری وقت آمریکا (در دوران ریاست‌جمهوری کارتر) گفت: «ارتش در دست شما بود. اقتصاد مملکت را خودتان برنامه‌ریزی می‌کردید. ساواک را خودتان و اسرائیل تأسیس کردید. پلیس را دولت جنابعالی تربیت می‌کرد. چیزی نبود که من از شما پنهان کرده باشم. حال هم نباید همه‌ی شکست‌هایتان را به گردن من بیندازید.»
بنابراین شاهد آن هستیم که با وجود نزدیکی رژیم پهلوی به جریان غرب و به‌ویژه آمریکا، بازهم ایران نتوانست به یک کشور توسعه‌یافته تبدیل شود. در مورد این‌که علت این ماجرا چیست مصدق می‌گوید رژیم‌ها یا مردمی‌اند یا وابسته. آن رژیم‌هایی که وابسته‌اند، بین خدمتگزاری به بیگانه و مردم، در تعارض هستند. اگر بخواهند به ملت خدمت کنند، قدرتی که آن‌ها را روی کار آورده است، فشار می‌آورد و اگر بخواهند دائم در خدمت بیگانه باشند، ملت در برابر آن‌ها طغیان می‌کند. شاه حتی در زمان افزایش قیمت نفت هم نمی‌توانست در خدمت ملت ایران باشد و به‌گونه‌ای عمل کند که از این افزایش قیمت، مردم ایران بهره‌ای ببرند؛ چراکه باید توقعات بیگانگانی که او را سر قدرت نگه داشته‌اند، برطرف می‌کرد. یادتان هست که در کودتای 28 مرداد محمدرضا پهلوی با دخالت آمریکایی‌ها قدرت گرفت و پس از آن همیشه زیر منت آن‌ها بود.

3

ردپای ترومن

ایران اولین کشوری بود که در منطقه‌ غرب آسیا مشمول اصل چهار ترومن شد و هنری گریدی پس از انتصاب رزم‌آرا به نخست‌وزیری به ایران آمد. این بحث به دورانی بازمی‌گردد که ابتدای سلطه‌طلبی آمریکا در ایران بود. اصل چهار ترومن به آمریکایی‌ها کمک می‌کرد که در آغاز نسبت‌به رقیب خودشان (انگلیس) شرایط نامطلوبی نداشته باشند. آمریکایی‌ها چندان اشرافی بر نظام اداری ایران و البته بر مدیران و ساختار سیاسی و اجتماعی ایران نداشتند. ازهمین‌رو آمریکایی‌ها به بخشی از کارمندان ایرانی که در اصل چهار مشارکت داشتند، دو برابر حقوق‌شان پول می‌دادند که همه‌ اسناد اداره را برای آمریکایی‌ها به‌نوعی کپی‌برداری کنند و در اختیار آن‌ها قرار دهند. ازاین‌رو اصل ترومن به آمریکایی‌ها کمک می‌کرد تا عقب‌افتادگی فاحش خودشان را کاهش دهند. پیشنهاد می‌کنم در مورد تاثیر اصل چهارم ترومن بر شرایط ‌ ایران حتما مطالعه کرده و اطلاعات بیشتری به دست آورید.

4

سهم مردم

زمانی که آمریکایی‌ها در جنگ ویتنام شکست خوردند، تصمیم گرفتند حضور فیزیکی کمتری در نقاط استراتژیک جهان داشته و این مسئولیت را به قدرت‌های محلی دادند. قدرت‌های محلی به‌عنوان ژاندارم آمریکا در منطقه عمل می‌کردند. در خاورمیانه محمدرضا پهلوی به‌ عنوان ایفاکننده‌ این نقش مشخص شد. 
حالا فکر کنید که شاه ایران ژاندارم منطقه است پس رابطه با آمریکایی‌ها بهتر از این نمی‌شود. از طرفی قیمت نفت به‌شدت افزایش پیدا کرد، طبیعی است که با افزایش قیمت نفت کشوری مثل ما که فروشنده است باید سود زیادی کرده و اتفاقات خوبی در آن رقم بخورد. اما عبدالمجید مجیدی (رئیس سازمان برنامه و بودجه ایران در رژیم پهلوی) در خاطراتش می‌گوید که ما هر موقع بودجه‌ عمرانی تنظیم می‌کردیم، برنامه‌های خرید تسلیحات، بودجه‌ عمرانی را پس می‌زد؛ یعنی ما مجبور بودیم بودجه‌ عمرانی را به نفع خرید تسلیحات تعدیل کنیم و کنار بگذاریم.
بنابراین بودجه‌ عمرانی تحت‌تأثیر خرید تسلیحات قرار گرفت؛ یعنی خدماتی به مردم داده نشد یا به حداقل ممکن تنزل پیدا کرد. پولی که تحت‌عنوان افزایش قیمت نفت وارد ایران می‌شد را به طرق مختلف از ایران خارج می‌کردند. اینکه ما تسلیحات را از چه کشوری می‌خریدیم که دیگر معلوم است. در اوج روند افزایش قیمت نفت رابطه‌ شاه با غربی‌ها عالی بود و جدیدترین تجهیزاتی که هنوز برای اولین‌بار وارد ارتش آمریکا شده بود، وارد ارتش شاه شد.
از طرفی در مورد وضعیت مردم آن روز، اسدالله علم در خاطراتش می‌گوید که روستاهای ما از ابتدایی‌ترین امکانات برخوردار نیستند، برق ندارند، آب ندارند، بهداشت ندارند، هیچ‌چیزی ندارند. حتی در سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ شهرهای بزرگ هم دچار مشکلات جدی بودند. برق در تهران تا هشت ساعت قطعی داشت. علم می‌گوید: من خودم موتور برق تهیه کرده بودم و این وضعیت قابل دوام نخواهد بود. مردم راهی جز انقلاب نخواهند داشت. وی در خاطراتش از وضعیتی که وجود دارد، احساس نگرانی جدی می‌کند. 

5

تجربه نزدیک

علاوه بر دلایل تاریخی، ویژگی‌های استکباری و استعماری آمریکا را هم در نظر گرفته و حالا ببینید یادگاری نوشتن روی دیوار آمریکا کار عاقلانه‌ای است یا خیر؟
آقا این ماجرا را یک فکر غلط و خطا دانسته و می‌گویند: «[این] از آن اشتباهات عجیب‌وغریب و بسیار خطرناک [است]. [می‌گویند] اگر ما با آمریکا سازش کردیم، مشکلات کشور حل می‌شود. خب، حالا ده تا دلیل می‌شود شمرد برای اینکه این حرف غلط است، این حرف دروغ است، این حرف فریب است. سازش با آمریکا مشکلات کشور را به‌هیچ‌وجه حل نمی‌کند؛ نه مشکلات اقتصادی را، نه مشکلات سیاسی را، نه مشکلات امنیّتی را، نه مشکلات اخلاقی را، بلکه بدتر خواهد کرد. ده پانزده دلیل وجود دارد و می‌شود شمرد و ردیف کرد برای این قضیّه؛ آخری‌اش همین قضیّه‌ برجام است. من چقدر در طول مذاکرات گفتم که این‌ها بدعهدند، این‌ها دروغ‌گویند، این‌ها پای حرف‌شان نمی‌ایستند؛ حالا ملاحظه می‌کنید! امروز آن کسی که دارد می‌گوید آنها بدعهدند دیگر من [فقط] نیستم؛ مسئولین محترم کشور، خود مذاکره‌کنندگان ما که این‌همه زحمت کشیدند، یک سال و خرده‌ای مذاکره کردند، رفتند، نشستند، برخاستند؛ ده روز، پانزده روز، بیست روز خارج از کشور، پشت میز مذاکره با آن‌همه زحمت، عرق ریختند، زحمت کشیدند، آنها دارند می‌گویند. اوّلاً طرف دروغ‌گو است، فریب‌گر است، بدعهد است، خنجرازپشت‌بزن است، در همان حالی که دارد با یک دست دست می‌دهد، به قول خودشان یک مشت سنگ در دست دیگرش است که بزند به سر طرف مقابل. طرف، این‌جور آدمی است.»  95/8/12
یازده مرداد 95 هم رهبر انقلاب گفتند: «در ظاهر وعده می‌دهند، با زبان چرب و نرم حرف می‌زنند امّا در عمل توطئه می‌کنند، تخریب می‌کنند، مانع از پیشرفت کارها می‌شوند؛ این شد آمریکا؛ این شد تجربه. این تجربه به ما می‌گوید این کار(مذاکره در موضوعات دیگر) برای ما سمّ مهلک است.» 95/5/11

 

 

پی نوشت:
برگرفته از مصاحبه سایت khamenei.ir با عباس سلیمی‌نمین    95/10/28
 

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA