وحشت در اروپا
داعش مولود نامبارک غربیها حسابی داشت شاخ و شانه میکشید و هر روز خبر خرابکاریهایش از یک گوشه دنیا به گوش میرسید. این گروه از ابزارهای رسانهای برای ترساندن مردم دنیا استفاده میکرد و همین باعث میشد برخی مردم با شنیدن نام داعش هم بترسند، جنگ رسانهای غربیها این شده بود که تمام کارهای داعش را به نام مسلمانان پخش کنند تا مردم که از داعش میترسند از تمام مسلمانها و در حقیقت از اسلام بترسند. تصاویر و فیلمهای جنایتات داعش در شبکههای اجتماعی که بیش از هرکس مخاطب آن نسل جوان هستند دست به دست میچرخید و نشان میداد که این به ظاهر مسلمانان از کشتن زنان و کودکان آن هم به وحشتناکترین شیوهها هیچ باکی ندارند. آبروی اسلام و مسلمانها را حسابی هدف قرار داده بود.
حالا داعش که در سوریه و عراق با دلاوری سربازان مقاومت، روز به روز ضعیفتر میشد، صدای ترقهبازی عدهای خرابکار از قلب اروپا برخاست. یکی گفت داعش این بار در فرانسه دست به عملیات تروریستی زده و یکی گفت داعش نبوده و فلان گروه دیگر مسئولیت را قبول کرده، از هر گروهی که بودند به هر حال اسم خودشان را مسلمان گذاشته بودند، با این کار اروپا و بیشتر از همه فرانسه در بهت و وحشت فرو رفت.
جنگ رسانهای غربیها این شده بود که تمام کارهای داعش را به نام مسلمانان پخش کنند
انتقام
حوادث تروریستی پشت سر هم در قلب اروپا رخ داد و مهمترینشان این بود که دی ماه 93 افراد مسلح به دفتر یک مجله در فرانسه حمله کردند. این مجله یعنی «شارلی ابدو» چه مجلهای است؟ نشریهای فکاهی و هجوآمیز که بارها به مقدسات اسلام و حتی مسیحیت توهین کرده و اگر بهتر بخواهم بگویم نژادپرستانه بود. اما این بار عدهای گفتند کاریکاتوری از ابوبکرالبغدادی رهبر گروه تروریستی داعش منتشر کرده و همین باعث شده رگ چند نفر از اعضای گروه تروریستی داعش بالا زده و دست به عملیات تروریستی بزنند، آن یکی دیگر گفت فلان کاریکاتور توهین آمیز به پیامبر باعث شد ما دست به حمله بزنیم و در این میان اما حرف مشترکی که همه رسانهها منتشر میکردند این بود که عملیات تروریستی کار مسلمانهاست. تصاویر این حمله به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و موج عظیمی از اسلام هراسی و در پی آن موج بزرگی از اسلامستیزی در حال شکلگیری بود. عملیات تروریستی به حد زیادی ترس را به جان اروپاییها انداخته بود، در این عملیات تروریستی چند نفر کشته شدند و حالا فرانسه عزای عمومی بود و ایفل هم به احترام کشتههای این اتفاق خاموش شد.
لاشخورها
این اوضاع روز به روز پیچیدهتر میشد. از طرفی چهرهای که رسانهها از اسلام نشان میدهند چهرهای داعش گونه بود و از طرفی مسلمانان آواره از دست گروههای تروریستی هر روز توسط اروپاییها تحقیر شده و برای ورود به کشورهای اروپایی با صحنههای ناراحت کنندهای مواجه بودند. گروههای افراطی هم که همیشه از آب گلآلود به خوبی ماهی میگیرند، به مساجد و مکانهای متعلق به مسلمان حمله کردند.
چهرهای که رسانهها از اسلام نشان میدهند چهرهای داعشگونه بود
بوی بهبود ز اوضاع جهان
مخاطب همه این پیامهای مسموم افکار عمومی بود و میدانیم راه حلهای دیپلماتیک در این شرایط خیلی دیر جواب میدهد و حتی گاهی کاربرد خود را از دست میدهند. وقت آن بود یکی از راه برسد که با یک ابتکار سنجیده، شرایط را تغییر دهد.
حالا تصور کنید در این شرایط، ناگهان نامهای مهم به چهار زبان در خروجی سایتهای خبری داخلی و خارجی قرار بگیرد. این نامه دوم بهمن منتشر شد، درست دو هفته پس از حادثه تروریستی که گفتم. نویسنده نامه رهبر انقلاب و مخاطب آن نسل جوان اروپا و آمریکای شمالی بودند. بیان این نامه به اندازه کافی صمیمی و به دور از تمام تعارفات دیپلماتیک، بدون واسطه و مستقیما برای جوانها نوشته شده بود.
ناگهان نامهای مهم به چهار زبان در خروجی سایتهای خبری داخلی و خارجی قرار بگیرد
ضربه فنی جنگ رسانهای
کاربران فضای مجازی نامه را به سرعت منتشر میکردند، هشتگ میزدند و تولیدات رسانهای جدید تولید میکردند. مهمترین هشتگ #LETTER4U بود که حسابی فراگیر شد. همه سعی داشتند از هر راهی که میتوانند این نامه را به دست مخاطبان اصلی آن برسانند، آن موقع اگر ایمیل و شبکههای اجتماعی خیلی از جوانان علاقهمند را بررسی میکردید حتما متوجه این ماجرا میشدید. پوستر طراحی میکردند. بعضیها هم که خارج از کشور و در اروپا و آمریکا بودند این نامه را تکثیر کرده و حتی در کوچه و خیابان میان جوانها پخش میکردند. لشکری تشکیل شده بود و هر کس هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد، آنکه می توانست پوستر طراحی میکرد و دیگری پادکست میساخت. خیلیها هم دست به ترجمه نامه به زبانهای دیگر زدند و این گونه بود که با یک حرکت هماهنگ و خوب این نامه به دست بسیاری از مخاطبینش رسید. آقا خودشان در مورد تولیداتی که پس از نامههایشان به جوانان غربی انجام شده بود فرمودند: « به نظر من این حرکتى که شما راه انداختید، ارزشش از خود آن نامهها بیشتر است؛ خب، نامهها بالاخره یک فکرى بود، یک کارى بود که انجام گرفت، امّا اینکه اینهمه نیرو به کار بیفتد و تشکّل پیدا کند و در یک جهتگیرى مشخّصى پیش برود و به اینهمه نتایج منتهى بشود، خیلى چیز باارزشى است. 95/6/1 »
جالب است که به واسطه شبکههای اجتماعی جلوگیری از انتشار این نامه غیرممکن بود و همان رسانههایی که همیشه غرضورزانه اخبار را سانسور یا تحریف میکردند مجبور شدند به این نامه اشاره کنند چرا که دست پیداکردن به اصل متن نامه اصلا کار سختی نبود. حالا دیگر رسانههای مکتوب و غیرمکتوب دنیا سکوت را شکسته و مجبور شدند از بازتاب و اثراتی که این نامه داشته صحبت کنند، معنی تمام این برنامه و تحلیلها این بود که نامه به دست کسی که باید، رسیده است.
سیاستمداران و تحلیلگران دست به تحلیل نامه زده و بارها شگفتی خودشان از نوع نگارش، روشنی و متانت موجود در نامه حرف به میان آوردند. بعضیهاشان میگفتند با اینکه جوان نیستیم ولی بارها و بارها این نامه را خواندهایم. آنها اعتراف میکردند که ابتکار عمل آقا در نوشتن این نامه نشاندهنده شناخت ایشان از اوضاع، از سوالات و دغدغههای جوانان است و همچنین به خوبی ثابت میکند که رهبر ایران از کارکرد شبکههای مجازی به خوبی آگاه است و از آن بهره میگیرد.
همه سعی داشتند از هر راهی که میتوانند این نامه را به دست مخاطبان اصلی آن برسانند
دیدن سرچشمهها
در همان ابتدای نامه آقا مینویسند: من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آینده ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حس حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. و خیلی هم زود موضوع نامه را شفاف میکنند: سخن من با شما درباره اسلام است و بهطور خاص، درباره تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. آقا حرف را از حوادث رخ داده در فرانسه شروع کردند، از نقشههایی که برای اسلامهراسی کشیده میشود هم گفتند و رفتار و نقش دولتهای غربی را در این میان توضیح دادند. بعد هم از دردهایی که جهان اسلام با آن دست و پنجه نرم میکرد صحبت کردند. جوانان اروپایی را دعوت کردند که اسلام را از رسانههاشان نگیرند و به سرچشمهها دست پیدا کنند، و چه منبعی بهتر از قرآن برای آنکه به اسلام حقیقی برسند. در همان صفحات محدود به ظرافت و زیبایی دست کسانی که سرخوش از موجهای ایجادشده نقشههای جدید میکشیدند را باز کرده و برای جوانان افشا کردند. انگار که آقا میخواستند با این نامه به مسلمانها هم بهترین جوابی که در مقابل اتفاقات رخ داده وجود داشت را بدهند.
پس از آن هم در هشتم آذرماه سال بعدش آقا که با شناخت دقیقشان از شرایط جهان و همچنین مخاطب تشنه و جوان سراغ داشتند، دوباره دست به قلم بردند و لشکر انتشار نامه دوم دوباره به خط شدند. آقا در نامه دوم نوشتند: برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد.
بعد هم موضوع اصلی نامه را درد مشترکی به نام تروریسم و چاره اندیشی برای آن مطرح کردند. تفاوت تروریسم در غرب و اسلام را مطرح کردند و از نقشهای دوگانه دولتهای غربی و خصوصا حمایتشان از اسرائیل هم گفتند. آخر نامه هم مهربانانه بحث را اینگونه به پایان رساندند: من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش می گستراند، گرمای امنیت و آرامش را به آنان هدیه می دهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی می تاباند.
استخوانبندی هر دو نامه آنچنان هست که هر روز و هر لحظه به دست مخاطبش برسد برای او جذاب باشد. و چه بسیارند کسانی که مخاطب این نامه هستند و هنوز آن را نخواندهاند. برای انتشار پیام حق هیچ وقت دیر نیست و اتفاقا خوب است در یک حرکت گروهی، تشکلی یا حتی رفاقتی و اگر هیچ کدام نشد تنهایی دست به کار شوید، نامه را که به زبانهای مختلف ترجمه شده از هر راه ممکن به مخاطبان اصلیاش برسانید. هرچه خلاقتر و جوانپسندتر، بهتر. راستی شما چه راهی پیشنهاد میکنید؟
آینده ملت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم
دست خدا
عمق تاثیر نامه بسیار زیاد بود و آقا در این باره گفتند: « خداى متعال به این کار برکت داد؛ وَالّا اوّل که بنده به این فکر افتادم و با دو سه نفر مشورت کردم در اینکه حالا نامهاى بنویسیم، به ذهنمان نمی رسید که این کار این مقدار گسترش و نفوذ و رونق پیدا کند؛ خداى متعال به این کار برکت داد. از خداى متعال تشکّر کنیم و از او استمداد کنیم براى کارهایمان که به آنها برکت بدهد. گاهى شما یک کلمه حرف می زنید، این در فضا گم می شود؛ گاهى یک کلمه حرف می زنید، خداى متعال این کلمه را در ذهن ها و اقطار عالم منتشر می کند؛ معناى برکت دادن این است. 95/6/1 »
خداى متعال به این کار برکت داد
nojavan7CommentHead Portlet