همین بود؟ اینکه ترس نداشت!
هر زمان پای حرفمان ایستادیم پس از مدتی یکییکی نتیجههای خوب و چشمگیرش را هم دیدهایم. مثلاً اگر در درسی فکر کردیم متوجه نمیشویم و یادگرفتن آن کار ما نیست، ضربهاش را خوردیم. ولی گاهی بیخیال نشدیم، شاید روزهای اول سخت بود و به نظرمان غیرممکن میآمد اما به خودمان امید دادیم، برنامهریزی کرده و از دیگرانی که دوستمان داشتند کمک گرفتیم، با کوچکترین پیشرفتها دلگرم شده و زیر لب خدا را شکر کردیم، آنوقت دیگر سروکله موفقیت هم پیدا شد و مزۀ شیرین مقاومت کردن زیر زبانمان رفت.شاید وقتی پشت سرمان را نگاه کردیم گفتیم: همین بود؟ اینکه ترس نداشت!
یک فرمول مهم
آدمهایی که این ویژگی را در خودشان تقویت میکنند کمکم به افراد نفوذناپذیری تبدیل میشوند که هیچ ماجرایی نمیتواند ترس به دلشان بیندازد. انگار فرمول مسئله را یاد گرفته و پشت سر هم مسائل مختلف را حل کنند. مسئله میتواند از این جنس باشد: چه اصراری ست که درس بخوانی؟ تو نمیتوانی ورزشکار خوبی بشوی. بهجای اینکه هم درس بخوانی و هم در تمام تشکلها اسمت باشد، بیا بنشین درست را بخوان و وقت باقیمانده را استراحت کن، چه اصراری است که همهچیز ایرانی باشد، از همین یکدانه خودکار تو چه اتفاقی مگر میافتد؟ و گاهی مسئله از این جنس میشود که سر خودمان فریاد بزنیم من درستبشو نیستم و خیال کنیم راه بهتر شدن بسته است.
بیخیال نشو!
آدمهای مقاوم، ویژگیهای مشترک دارند. مثلاً اینکه مسئله را جدی میگیرند، دنبال ماجرا را گرفته و بهراحتی دستبردار نیستند. وسط راه بیخیال نشده، دست نمیکشند و تا آخر ادامه میدهند. فرمولی که کشف کرده چیزی به نام مقاومت یا ایستادگی است.
شاید لازم باشد دوباره در مورد غوغای اراده در زندگیمان فکر کنیم، آنهم ارادهای که خدا پشتش باشد بدون شک پایان جذابی دارد. آقا در مورد اعجاز مقاومت میفرمایند: «اگر ایمان در دل و در عمل وجود داشته باشد، کوهها در مقابل یک جامعه، یک مجموعه، یک انسان قوی، هموار خواهد شد و قدرت مقاومت نخواهد داشت.» ( ۱۳۹۶/۳/۳-رهبر انقلاب)
nojavan7CommentHead Portlet