ویژگی مهم شاهکارهای ادبی ما
چند سال قبل، ماجرای آدمی را میخواندم که کلاس زبان روسی میرفت؛ چون میخواست رمان «جنگ و صلح» تولستوی را به زبان اصلی بخواند. اینکه بتواند کتاب مورد علاقهاش را با همان زبانی که اولینبار نویسندهاش نوشته بوده بخواند آنقدر برایش مهم بود که داشت زبان سختی چون زبان روسی را یاد میگرفت. او میدانست درک متن و کلمات و تصویرسازیهایی که از صافی ترجمه رد نشده باشد، زمین تا آسمان با نسخه ترجمه شده کتاب فرق میکند.
وقتی یاد آن ماجرا میافتم، با خودم فکر میکنم چقدر خوب است که زبان ما هنوز همان زبان سعدی و فردوسی است. خیلی جذاب است که بعد از صدها سال بتوانی همان نسخهای از کتاب را در دست داشته باشی که نویسنده اصلیاش نوشته است. همان کلمات، همان جملات، همان تعابیر و خیالپردازیها را بخوانی و تا حد زیادی بفهمیشان. نه نمونه ترجمهشدهای که فاصله زیادی از اثر اصلی دارد. درست است که ما الان دیگر خیلی از کلمات و اصطلاحات کتابهای گذشته را استفاده نمیکنیم، درست است که سر کلاس ادبیات معنی بیتها را مینویسیم و برای امتحان حفظ میکنیم، اما باز هم اگر بخواهیم و بیشتر بخوانیم و با کتابها مأنوس شویم، فهم کامل همه کتاب هم خیلی برایمان دور از دسترس نیست. ما میتوانیم اولین اشعاری که در قرنهای دو و سه سروده شده یا اولین کتابهایی را که به فارسی دری نوشتهشده بفهمیم. ارزش این موضوع وقتی معلوم میشود که بدانیم خیلی از مردم دنیا این امکان را ندارند که ادبیات کلاسیکشان را متوجه شوند؛ چون بعد از گذشت این سالها تغییرات و دگرگونی امپراتوریها و زبانها آنقدر زیاد بوده که یا اصلاً زبانی که متن اصلی به آن نوشته شده تغییر کرده یا کلمات و عباراتش بهاندازهای کهنه شده که دیگر برای مردم امروز قابل فهم نیست. شاهکارهای ادبی ملتهای اروپایی مثل «ایلیاد» و «اودیسه هومر»، «اودیپس سوفوکل»، آثار ارسطو و افلاطون یا حتی نمایشنامههای شکسپیر از این دستهاند.
قدردانستن این نعمت برای ما فارسیزبانان شاید این باشد که یکبار کتاب «گلستان» را از کتابخانه مدرسه برداریم، باز کنیم و ورق بزنیم، چند حکایتش را بخوانیم و از اینکه میتوانیم همان جملههایی که هفتصد سال پیش سعدی نوشته را بخوانیم و بفهمیم، لذت ببریم.
شاهکارهای ادبی را چطور بخوانیم؟
نوجوان که بودم یکی از اولین کتابهایی که خریدم، یک «دیوان حافظ» جیبی بود. توی خانه هم «دیوان حافظ» داشتیم، ولی من یک حافظ شخصی برای خودم میخواستم. طول کشید تا بزرگتر شوم و توی دانشگاه ادبیات بخوانم و معلم ادبیات شوم تا بفهمم چه کتاب سخت و سنگینی را برای خودم خریده بودم که چه ابیات مشکلی دارد و هنوز بین اساتید ادبیات میان معنای خیلی غزلها و ابیات آن بحث و اختلافنظر است. بااینحال، توی کمتر خانهای از خانههای ایرانیان است که یک دیوان حافظ پیدا نشود. حافظ که ابیاتش از سختترین بیتهاست و هر کدام چندین شرح و تأویل دارد همزمان سر سفره یلدا و توی دست پسرک فالفروش مترو پیدا میشود. هر آدمی با هر سطح سواد و تحصیلات آن را باز میکند، دریافت خودش را دارد و بالاخره دست خالی برنمیگردد.
توی سالهای اخیر دهها کتاب خلاصه و گزیده و بازنویسی از شاهکارهای ادبی منتشرشده. این کتابها شعرها را به نثر درآوردهاند، ابیات را کمکرده یا زبانشان را سادهتر کردهاند، ولی من فکر میکنم وقتی مردم ایران یکی از سختترین و پیچیدهترین اشعار زبان فارسی را این اندازه راحت میخوانند، چرا سراغ سعدی و فردوسی نمیروند؟ قطعاً فهم «بوستان» و «گلستان» و «مثنوی» و «شاهنامه» از غزلیات حافظ راحتتر است.
اگر تا اینجای این متن توانسته باشم شما را وسوسه کنم که مطالعه ادبیات کلاسیک را هم وارد لیست خواندنیهایتان کنید، حالا میخواهم یک پیشنهاد ویژه بدهم. خلاصهها و گزیدهها و بازنویسیها را بگذارید کنار. یک شب قبل از خواب بهجای کتابهای همیشگی «گلستان سعدی» را بردارید؛ بهجای قصههای مثنوی، خود «مثنوی» را باز کنید. «بوستان» را ورق بزنید.
اصلاً یک روز از کتابدار مدرسه سراغ کتاب «شاهنامه» را بگیرید؛ ببینید این شاهنامهای که اینهمه وقت اسمش را شنیدهایم و تاریخ شروع سرایش و اتمامش راحفظ کردهایم، چه شکلی است. چند صفحه دارد؟ چند بیت دارد؟ قصههایش چطور از هم جداشده. ورق بزنید و بیتها را بلند بخوانید و ببینید که میفهمید. کیف کنید که دارید میفهمید. این همان شاهنامه افسانهای است که هیچوقت از نزدیک ندیده بودید. میبینید که اصلاً غول ترسناکی نیست. خیلی از کلمههایش همانهایی است که امروز هم استفاده میکنیم و اگر چندبار بیتهایش را بخوانیم میفهمیم.
«مثنوی» و «بوستان» و «گلستان» هم همینطور است. هر جا هم که گیر کردید کافی است از فرهنگها کمک بگیرید. الان لغتنامههای اینترنتی خوبی مثل سایت واژهیاب در دسترس است که در چند ثانیه شما را بهمعنی کلماتی که نمیدانید، میرساند. اصلاً میدانستید یکی از روشهای آموزش زبان این است که مدرّس از همان جلسه اول بدون هیچ ترجمه و معادل گفتنی، فقط به آن زبان تازه حرف میزند؟ آنقدر این کار را میکند و آنقدر جملهها و کلماتش در جلسات تکرار میشود که زبانآموز بهتدریج معنای آنها را میفهمد. وقتی آدمها یک زبان جدید را که هیچ چیزی از حروف و کلماتش نمیدانند، اینطوری یاد میگیرند قطعاً زیاد خواندن شعرهای حافظ و سعدی، چندباره خواندن عبارتهای گلستان و ابیات مثنوی ... که به همین زبان فارسی خودمان است، باعث میشود بهزودی معنیشان را متوجه شویم.
اگر کتابهای اصلی را در خانه ندارید هم مهم نیست. معمولاً در کتابخانه مدرسه پیدا میشوند. کتابخانههای عمومی هم که حتماً چند نسخه از آنها را دارند. بااینحال، بازهم نمیخواهد راه دور بروید. سایت گنجور مجموعه همه اشعار و متون ادبیات گذشته را جمع کرده است. دوباره بهسادگی چند کلیک شمایید و گنجینههای عظیم شعر و ادب فارسی. البته یادتان نرود! خواندن نسخه کاغذی کتابها کیف دیگری دارد.
nojavan7CommentHead Portlet