قرار است دست روی دست بگذارم؟
خیر! در وجود همه ما انسانها نوعی آیندهنگری و فکر کردن به آینده نهفته است. این ویژگی معمولاً خیلی مفید است؛ چون باعث میشود برنامهریزی کنیم، مدیریت بهتری داشته باشیم، انسان پویا و فعالی باشیم و انگیزه و امید لازم برای حرکت و پیشرفت را پیدا کنیم؛ اما وقتی شرایط عادی زندگی به هم میریزد، مثلاً با یک امتحان جدید یا موقعیت تازه روبهرو میشویم، این آیندهنگری ممکن است تبدیل به اضطراب شود و مدام ذهنمان را درگیر کند. این مسئله در شرایط بحرانی، مثل زمان جنگ یا دورههای عدم قطعیت و پیشبینیناپذیری، شدت بیشتری پیدا میکند و بسیاری از ما دچار اضطراب و آشفتگی میشویم؛ چون هیچ تکیهگاه و قطعیتی برای برنامهریزی نداریم.
در این مواقع، ذهن ما بهطور افراطی درگیر آینده میشود که چه میشود، چه اتفاقی میافتد، روندها چگونه پیش میرود و ... اما این فکرکردنها معمولاً هیچ نتیجهای ندارد و فقط اضطراب ما را بیشتر میکند؛ زیرا شرایطی که خارج از کنترل ماست با پیشبینی و برنامهریزی قابل مدیریت نیست. در مقابل، کارهایی که در کنترل ماست (مانند برنامهریزی برای درس خواندن یا کارهای روزمره) واقعاً قابل مدیریت و اثرگذار هستند.
راهحل این آیندهنگری افراطی چیست؟
بهتر است در این شرایط بهجای غرق شدن در نگرانیهای آینده و برنامههای نامعلوم، تمرکزمان را روی حال و کارهایی که میتوانیم انجام دهیم، بگذاریم. برنامهریزی کوتاهمدت (مثلاً برای یک روز یا یک هفته) میتواند به ما کمک کند تا اضطراب خود را کاهش دهیم و راندمان بالاتری در زندگی روزمره داشته باشیم.
در شرایط بحرانی و آشفتگی، طبیعی است که احساس بیانگیزگی و نگرانی داشته باشیم. در این مواقع، پناه بردن به معنویت و گفتوگو با خدا میتواند بسیار کمککننده باشد. بهجای اینکه هدفهای کوتاهمدت مثل کنکور و آزمون را پررنگ کنیم، بهتر است به آرمانهای بزرگتر فکر کنیم و آنها را با معنویت پیوند بزنیم؛ مثلاً خدمت به کشور یا جامعه. میتوانیم با نیت انجام وظیفه و با توکل به خدا، از او کمک بخواهیم و لحظهلحظه برنامهها و تلاشهایمان را به او بسپاریم. خدا، آگاه و حکیم است و تکیهگاه مطمئنی در دل هر ناامنی است. این مسیر باعث آرامش و بازگشت تدریجی نظم به زندگی میشود.
nojavan7CommentHead Portlet