رمان «رمق» روایت مبارزه در عرصه ورزش است. این روایت ورزشی چطور میتواند غرور ملی ما را تقویت کند، بدون آنکه به سادهسازی یا شعارزدگی دچار شود؟
این رمان تجربهای است که نزدیکترین برخورد ملت ایران با رژیم صهیونیستی و نمایندگان آن را روایت میکند. این روایت ناخودآگاه با تجربهای که ما در این جنگ دوازدهروزه داشتیم، ارتباطی برقرار میکند که جنبهای تاریخی دارد؛ بهگونهای که مخاطبی که امروز این کتاب را میخواند، با خود میاندیشد که تقابل ما، ریشهای تاریخی دارد و در نتیجه، به شناخت جدیدی میرسد.
در زمینه هویت ملی، باید توجه داشت که رمانها، داستانها و فیلمهای ورزشی در جهان و کشور خودمان، اصول خاصی دارند. هرچند که نمیخواهم از این واژه استفاده کنم، اما این آثار معمولاً کلیشههایی دارند؛ مثل «رقابت»، یعنی تلاش برای موفقیت خود و شکست رقیب. رمان «رمق» نیز از این عناصر استفاده کرده است؛ اما هر کسی که رمان را بخواند، میداند که ماجرا به همین سادگی نیست. بخش زیادی از داستان، خارج از زمین بازی فوتبال ایران و اسرائیل اتفاق میافتد و جنبه انقلابی و مبارزاتی کار را نمایان میکند. این بخش معمولاً از دیدگاهها پنهان میماند؛ بنابراین، به سادهسازی دچار نمیشود.
رئوف در کتاب «رمق»، بین منفعلبودن یا نبودن، دچار وضعیتی میشود که شبیه به سفر مرغان در «منطقالطیر» است. آیا واقعاً استفاده از ادبیات کلاسیک ایرانی در داستاننویسی مدرن به تقویت هویت ملیمان کمک میکند؟
به نظر من، همه داستانهایی که ما امروز مینویسیم باید پیوندی با ادبیات کلاسیک داشته باشند. این همان چیزی است که ده سال پیش، زمانی که من رمان «رمق» را مینوشتم، دغدغهام بود. اگر ما این پیوند را در رمانهای امروز خود تعبیه کنیم مطمئناً نوجوانان، چه با آن متون کهن آشنا باشند و چه نباشند، این روحیه را به دست میآورند و آن چیزی را که جانمایه روح این متون کهن است، دریافت میکنند. دیر یا زود، انشاءالله جوانان و نوجوانان ما به سراغ این متون کهن خواهند رفت. حتی اگر در حالت بدبینانه، ما نوجوانی را تصور کنیم که قرار نیست هیچوقت به سراغ «منطقالطیر» برود، وظیفه نویسنده امروز این است که روح «منطقالطیر» را در یک رمان به این نوجوان منتقل کند که این، نهایت تلاش من در «رمق» بوده است.
رمان «رمق»، رمانی است در میانه سرگشتگی و مبارزه. من معمولاً این دستهبندی را ارائه میدهم و تقریباً همه رمانهای جهان را نیز میتوانیم به دو دسته تقسیم کنیم: رمانهای مبارزه و رمانهای سرگشتگی و جستوجو برای رهایی از این حالت. رمان «رمق» در میانه این دو قرار دارد؛ یعنی رئوف بهعنوان قهرمان داستان، اگرچه میداند که وظیفه اجتماعیاش مبارزه است، اما نمیخواهد که مبارزه، آزادیاش را از او بگیرد. از طرف دیگر، این سفر که او دارد، مطابق با الگوی معروف داستاننویسی «سفر قهرمان» است و باید سفری را طی کند تا در لحظه آخر بتواند کار سرنوشتسازی انجام دهد. به نظر من، این الگوی غربی را میتوان از نظر شرقی هم بررسی کرد که نزدیکترین حالت آن، «منطقالطیر» عطار نیشابوری است.
رئوف مانند یکی از مرغان «منطقالطیر»، با اینکه وظیفه اخلاقی خود را میداند، ولی در ابتدا توانایی آن سفر و تغییراتش را در خود نمیبیند؛ اما درنهایت، او جای خود را خالی نمیگذارد و در عرصهای که باید حضور داشته باشد، لبیک میگوید و به مأموریتی که فراخوانده شده، پاسخ میدهد.
«در آن نود دقیقه یکبار تا انتهای زندگیام رفتم و دیدم در این دنیا هیچخبری نیست، جز اینکه هرکسی باید در موقعیت خودش قرار گیرد، نه اینکه فرار کند.» این جمله در کتاب «رمق» به هویت جمعی اشاره میکند. ما با تکیه بر این مسئله، چگونه میتوانیم در دنیای پرتنش امروز، هویت ملیمان را با حفظ آزادیهای فردی تقویت کنیم؟
در این رمان دو مفهوم وجود دارد: یکی، مفهوم «مردم» است که بهطور خاص رئوف نیز با آن برخورد شهودی، یعنی برخورد مستقیم و بدون واسطه از نوع درونی، دارد. او بهطرز عمیقی این مفهوم را درک میکند. درک او از مسئله جامعه و مردم در ورزشگاه شکل میگیرد که مکانی غربی است. این موضوع باعث تناقض در او میشود؛ چون یکی از مکانهای دیگری که رئوف با آن سروکار دارد، مسجد است و او مدام بین مسجد و ورزشگاه در رفتوآمد است.
رئوف میخواهد تا انتها با مردم و «چهره مردم» ارتباط داشته باشد و این ارتباط را بیشتر بهصورت درونی (شهودی) برقرار میکند. من در شخصیتپردازی قهرمان خود سعی کردم او را بهعنوان یک قهرمان شهودی ترسیم کنم؛ زیرا احساس میکنم داستاننویسی امروز ما متأسفانه بیش از حد از شهود (بینش درونی در برخورد مستقیم با مسئله) دور شده و به یک واقعگرایی بسیار منجمد نزدیک شده است.
از طرف دیگر، مسئله «درونگرایی» قهرمان داستان مطرح است. رئوف کشمکشهای درونی دارد. او وظیفه اخلاقی خود را درک میکند، اما بهلحاظ روحی و روانی دوست دارد در آن کنجی که برای خود تعریف کرده، باقی بماند. البته به نظر من نهایتاً موفق میشود که بیرون بیاید و به عرصه مبارزه قدم بگذارد و در جایی که باید، قرار گیرد.
به نظر شما، داستانهایی مانند «رمق» چطور میتوانند حس وطندوستی و نگاه ضدصهیونیستی ما را تقویت کنند؟
ما حتماً به رمانهایی نیاز داریم که به نوجوان ایرانی بگوید به خودت افتخار کن؛ چراکه تو در کشوری زندگی میکنی که در این یکسالواندی گذشته، توانسته به یکی از متجاوزترین و اشغالگرترین رژیم دنیا ضربات سنگینی وارد کند و سختترین سیلیها را به او بزند. علاوهبر این، به نوجوان میگوید که این اولینبار نیست که ما چنین کاری انجام میدهیم. او میتواند رمان «رمق» را در دست بگیرد و ببیند که چگونه وقتی نزدیکترین فرصت را برای زدن این سیلی پیدا کردیم، به جانانهترین شکل ممکن این ضربه را به گوش صهیونیستها نواختیم. از این بابت به خودت افتخار کن.
باید برای نوجوانانمان تعریف کنیم که زمانی همسنوسال آنها برای هویت ملی خود مبارزه میکردند و میخواستند ایرانی باشند و استقلال داشته باشند. این مبارزه همراه با احقاق حق مظلومان بوده است. بحث احقاق حق هنوز هم میتواند برای نوجوانان جذاب باشد و به آنها کمک کند تا هویت فرهنگی خود را بهتر تعریف کنند. بههرحال، نوجوان امروز صحنههای بینالمللی را مشاهده میکند و میبیند که در دانشگاههای دنیا و استادیومهای بزرگ فوتبال، پرچم فلسطین را بلند میکنند. در جشنوارههای موسیقی دنیا، تمام جمعیت یکصدا شعار «مرگ بر اسرائیل» میگویند که شفاف و واضح همان عباراتی است که ما سالها به کار بردیم و حالا آنها نیز هیچ ترسی از بیان آن ندارند.
بنابراین، نوجوان امروز که مخاطب رمان «رمق» است، میتواند از این بابت به خود افتخار کند و ببیند در روزهایی که حتی گمانش را نمیکردیم صدای مظلومیت مردم فلسطین اینگونه به گوش جهان برسد، آرمانها چگونه در خلوتها و گوشههای اتاقهای مبارزان انقلابی شکل میگرفت. در این رمان، در گفتوگوی بین این نوجوانها و جوانان مبارز، یکی از آنها میگوید: «بالاخره روزی خواهد رسید که حداقل ورزشکاران کشورهای مسلمان از رقابت با نماینده رژیم صهیونیستی خودداری خواهند کرد.» طرف مقابل پاسخ میدهد: «اصلاً مگر ممکن است؟ ما الآن داریم کاری انجام میدهیم، ولی بعید میدانم چنین روزی فرا برسد.» حالا ما میبینیم که آن روز فرارسیده و اهداف بسیار بزرگتری نیز محقق شده است. در نیویورک، در قلب سرمایهداری، در لندن در زادگاه سرمایهداری، در اسپانیا، ایرلند، اروپا و آفریقا، در هر پایتختی که بخواهید نام ببرید، ندای مبارزه برای فلسطین و ایستادن در سمت درست تاریخ اکنون بلند است و ما در این مبارزه از همه پیشگامتر بودهایم. این میتواند بزرگترین افتخار برای مخاطب رمان «رمق» باشد.
nojavan7CommentHead Portlet