با طبقات مختلف مردم انس بگیریم
nojavan7ContentView Portlet
آقا در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی میپردازند.«مردمی بودن مسئولان» موضوع شرح حدیثی اخلاقی از قول پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) است:«ابن عبّاس گويد: پيامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بر زمين می نشست، و بر زمين غذا میخورد، و گوسفند به دستشان میگرفت، و دعوت برده ای را به نان جوين میپذيرفت.» مشروح بیانات حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی را باهم میخوانیم:
سیره پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم)
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِه) يَجلِسُ عَلَى الأرض(1)
[پیامبر] دنبال این نبود که یک فرشی، چیزی داشته باشد؛ در مسجد، در ملاقات با یک نفری که در بین راه با ایشان برخورد میکرد، و میخواست دو کلمه حرف بزند، روی زمین مینشست.
وَ يَأْكُلُ عَلَى الأرض
گاهی غذایش را هم همین طور که روی زمین نشسته بود، میخورد. سفرهای بیندازند و آدابی و تشکیلاتی و حالا یک بشقابی، کاسهای، چیزی مثلاً؛ نه، همین طور روی زمین مینشستند و غذای سادهای مِیل میکردند.
وَ يَعتَقِلُ الشَّاة
گوسفندی فرضاً داشتند، ریسمان گوسفند را دستشان میگرفتند. «یَعتَقِل» از «عِقال کردن» است دیگر، یعنی آن را نگه داشتن، گوسفند را نگه میداشتند. خب، این خلاف شأن است دیگر؛ ماها اگر باشیم، حالا یک گوسفندی هم داشته باشیم، دستمان نمیگیریم توی خیابان و کوچه. این بزرگوار میکردند این کار را.
وَ يُجِيبُ دَعوَةَ المَملُوكِ عَلَى خُبزِ الشَّعِير
گاهی یک غلامی مثلاً نشسته بود یک جایی روی زمین و داشت نان جوی میخورد؛ حضرت عبور میکردند، تعارف میکرد، آقا! بفرمایید؛ مینشستند حضرت پهلوی او. نمیگفتند شأن ما نیست، نمیشود، مناسب نیست.
مردمی باشیم
اینکه ما این قدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذیشأنی، آدم محترمی باشد، خب، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم، آقا! یک استخارهای بکنید، قرآن را درمیآوریم و یک استخارهای برایش [میگیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح] پائینی باشد؛ نه، اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیره رسول اللّه است. سیره پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها است، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ نه، خب، وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانهای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنه کوهی دارید میروید بالا، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید اینجوری باشد.
پی نوشت
1.أَخبَرَنَا ابنُ مَخلَدٍ قَالَ: أَخبَرَنَا الخَلَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ القَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بنُ مُوسَى الخُتَّلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسمَاعِيلَ إِبرَاهِيمُ بنُ سُلَيمَانَ المُؤَدِّبُ عَن عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمٍ عَن سَعِيدِ بنِ جُبَيرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِه) يَجلِسُ عَلَى الأرضِ وَ يَأْكُلُ عَلَى الأرضِ وَ يَعتَقِلُ الشَّاةَ وَ يُجِيبُ دَعوَةَ المَملُوكِ عَلَى خُبزِ الشَّعِيرِ.
امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص 393؛ «ابن عبّاس گويد: پيامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) بر زمين مینشست، و بر زمين غذا میخورد، و گوسفند به دستشان میگرفت، و دعوت برده اى را به نان جوين میپذيرفت.»
nojavan7CommentHead Portlet