همه ما سرمایهداریم
قرار بود تکلیف ما را روشنکرده و مسیر را معلوم کند، ولی مایه دردسر شده است. وقتی تصور ما از استعدادها و سرمایههای درونی این است که خدا یک جایی از وجود ما چند دانه بذر گذاشته است که باید آن را پیداکرده و پرورش بدهیم، آنوقت فکر اینکه این بذرها پیدایشان نشود چقدر اضطرابآور است. اتفاقاً یکی از موانع اصلی برای حرکتکردن ما جهت فعالکردن سرمایههای وجودی، همین تصور رایج ولی اشتباه است؛ چراکه کار سختی به نظر رسیده و خودبهخود باعث کسالت و رخوت خواهد شد.
برچسبها را بکن!
اگرچه امیدوار به تحول و اتفاقات خوب هستیم، اما بدون تعارف یکی از اشکالات اصلی سیستم آموزشی ما این است که بر حفظکردن و به یادسپاری تمرکز ویژهای دارد و خبری از تجربهکردن نیست. تا وقتی هم که پای تجربه به میان نیامده خبری از فعالکردن سرمایههای وجودی نخواهد بود. از طرفی، همین سیستم آموزشی باعث شده است ما یک دسته برچسب دستمان گرفته و به هریک از دانشآموزان برچسبهایی بزنیم؛ به یکی برچسب تیزهوش بدهیم و از اول در گوشش بخوانیم که تو در بهترین دانشگاه پایتخت قرار است مهندس بشوی یا یکی قرار است پزشک و آن یکی فقط باید وکیل بشود. به عدهای هم برچسب تنبل و کندذهن را بچسبانیم و خدا میداند این برچسبها چه خیانت بزرگی است. خلاصه اینکه نوجوان از ابتدا خودش را با این برچسبها میشناسد و در پی تحقق این برچسبها برمیآید؛ اما حقیقت این است که باید از این بندها آزاد شد. باید یکییکی طنابهایی که کلیشههای رسانهای از فرد موفق در ذهن ما ساخته باز کنیم، کلیشه و برچسبهای خانوادگی و مدرسهای را کنارگذاشته و مسئولیت فرصتی را که با عنوان عمر در اختیارمان قرارگرفته خودمان به عهده بگیریم.
تو فقط شروع کن!
شرط فعالکردن سرمایههای عظیم درونی این است که در نوجوانی تجربههای ارزشمندی داشته باشیم. هر آنچه مانع از این باشد که کولهبار تجربههای ما سنگین شود، یکی از موانع ما در مسیر تکامل است. یکی از موانعی که بعضی از ما به آن مبتلا هستیم کمالگرایی است؛ یعنی اینکه یا همهچیز باید درستوحسابی و مطابق آنچه من در ذهنم دارم رخ بدهد یا من اصلاً سراغ تجربهها نمیروم. یا اینکه برای کسب تجربه دنبال آن باشیم که فلان تجربه در شأن من نیست و سطح من بالاتر از این حرفهاست. اگر منتظر چنین شرایطی باشید، به شما قول میدهم که اغلب اوقات بدون هیچ گام مفید و تلاش ارزشمندی دست به اقدام نزده، حرکت نکرده و در یک نقطه نشستهاید؛ چون فکر میکردید همهچیز باید کامل باشد، خودتان را از همان اندکی که موجود بود هم محروم میکنید.
دوستی خالهخرسه
یکی دیگر از سنگهایی که ممکن است در این مسیر پیش پای هر نوجوانی قرار بگیرد، دوستیهایی است که از حالت تعادل خارجشده و افراطی باشند. رابطه دوستی اگر باعث شود ما خود واقعیمان را کنار گذاشته و کتمان کنیم، دیگر رابطه درستی نیست. اگر فکر کنیم چون در این حلقه دوستی هستم هر کاری که دیگران کردند من هم باید مثل آنها عمل کنم، مطمئن باشید که خیلی زود بسیاری از تصمیمهایتان به شکست منتهی خواهد شد. درست مثل بعضی از بچههایی که چون دوستانشان فلان رشته را انتخاب کردند آنها هم همان مسیر را رفتند و بعد که بهدلایل مختلف در آن فضا موفق نبودند، شکستهای مکرر را تجربه کردند. گاهی هم این رابطه دوستی افراطی باعث میشود خودمان را از برخی تجربههای جذاب و مفید محروم کنیم.
بندها را باز کن!
بعضیها میگویند اعتمادبهنفس، اما هر اسمی رویش بگذارید مهم نیست، مهم این است که خودمان را دستکم نگیریم. از اینکه وارد تجربههای جدید بشویم خجالت نکشیم. هیچکسی از بدو تولد در یک رشته خاص ماهر نبوده است، هر کسی از نقطهای شروعکرده که نقطه شروع و صفر بوده است. پس خودتان را دستکم نگیرید، به تواناییهایی که دارید چه جسمی و چه ذهنی اعتماد کنید و بسمالله بگویید، بیخیال ترسها با انگیزه و اطمینان وارد دنیایی از تجربههای جدیدشده و بهدنبال آنچه علاقه و توانمندیهایتان را توام دارد، بگردید.
دستبهآچار
خانواده، یکی از مهمترین افرادی هستند که به شما مشورت داده و گاه نظراتی کاملاً متفاوت با شما دارند. به دلسوزی و نگرانی آنها بهعنوان مانع نگاه نکنید، دستبهآچار باشید، ابزارهای ارتباط مؤثر را دم دست داشته و گفتوگوهایی بدون پرخاشگری، قهرکردن و رهاکردن اهداف رقم بزنید. قرار نیست هر نوع جسارت و تجربهگری تقدیس شود. رنج و نگرانیهای والدین را دیده و برای آنها دنبال راهحل باشید. اصلاً حلکردن این چالشها خودشان نوعی تجربه هستند دیگر.
فانتزیها شکست میخورند
برای داشتن تجربههای شیرین باید واقعی به توانمندیهای جسمی و ذهنی خودتان نگاه کنید. در غیر این صورت، طعم تجربهها و طعم نوجوانیتان عوض خواهد شد. از تخیل به دور بوده و شرایط زندگی فردی و اجتماعیتان در حوزههای مختلف فکری و فرهنگی را در نظر بگیرید. صمیمانهتر اینکه تجربههایتان با عقل جور در بیاید تنها در پی تحقق فانتزیها نباشید؛ چون هر چقدر عرصههایی که قرار است در آنها برای کشف استعدادهایتان تجربه کسب کنید، دور از واقعیت انتخاب بشوند، احتمال شکست بسیار بالارفته و کمکم فکر میکنید هیچ استعدادی نداشته و دور از جانتان به هیچ دردی نمیخورید. غافل از اینکه مسیر را اشتباه رفتهاید و دائم در فانتزیها دست و پا زدید.
اما در عین حال، از هیچ تجربه سخت و جدیدی به هیچ عنوان نترسید. اکسیری به نام شوق و تلاش وجود دارد که بسیاری از مسیرهای بهظاهر دستنیافتنی را برایتان هموار میکند، خلاقیتتان رشد میکند و راههایی را باز میکنید که تا قبل از آن هیچکس عبور نکرده است. همیشه بهدنبال راهی که دیگران رفتهاند نباشید، بعضی راههای تازه قرار است به دست شما افتتاح شوند.
مهم!
همه ما برای پیداکردن استعدادها قرار است تلاش کنیم؛ یعنی یافتن مسیری که بخش زیادی از عمرمان را در آن خرج کنیم. حواسمان باشد که در این مسیر پا را از ارزشهای اصلی و خط قرمزهایمان فراتر نگذاریم. در عین حال که آزادانه بین بسیاری از تجربهها میتوانیم بهترینها را انتخاب کنیم، اما این بهمعنی ساختارشکنی و جسارتهای دور از شأن ما، خانواده و فرهنگ و دینمان نیست.
nojavan7CommentHead Portlet