nojavan7ContentView Portlet

کدام مقصد، کدام مسیر؟
اهداف چگونه سبک زندگی ما را مشخص می‌کنند
کدام مقصد، کدام مسیر؟

بنزین خورده و باک لبریز است که حرکت می‌کند. با سرعت و بدون وقفه پیش می‌رود، حتی منظره‌های اطراف را نمی‌بیند. می‌رود تا باک خالی شده و چراغ بنزین روشن شود. دوباره بنزین خورده و باک لبریز است که حرکت می‌کند با سرعت و بدون وقفه پیش می‌رود و ... 
این فیلم تکراری را قرار است چند بار ببینیم؟ کی قرار است به مقصد برسیم؟ اصلاً مقصدی در کار هست؟ راننده قرار است به جایی برسد یا فقط باک را پرکرده و می‌راند؟ فکرش را بکنید که راننده یک ابرو بالاتر و یکی پایین‌تر نگاهتان کرده و بگوید: من بنزین می‌زنم که بتوانم بنزین بزنم. اصلاً بنزین زدن برای همین است که بتوانیم بنزین بزنیم. اول که قطعاً برای سلامتی فکرش دعا می‌کنیم، ولی بعد قول بدهید کمی هم به کارهای خودمان فکر کنیم، آیا اوقاتی از زندگی نیست که ما هم بنزین می‌زنیم که بتوانیم بعداً بنزین بزنیم؟ من فکر می‌کنم ما هم گاهی بنزینی عمل می‌کنیم. 

1

نان برای نان؟

از مهم‌ترین اوقات بنزینی رفتارکردن، وقت‌هایی است که بی‌هدف روز و شب و هفته و ماه و سال‌ها را به هم می‌دوزیم. مدرسه می‌رویم که سال دیگر هم به مدرسه برویم. غذا بخوریم تا جان گرفته و راه بیفتیم، تا حرکت کرده و تلاش کنیم که نانى گیر بیاوریم و دوباره بخوریم؟ خب، این نانِ دوباره را هم گیر آوردیم و در جسممان ریختیم؛ با خوردن این نان دوم، باز جانى، حرارتى، حرکتى، توانى پیدا کردیم؛ حالا با این توان چه‌کار کنیم؟ باز دوباره به‌سمت نان حرکت کنیم؟ اینکه زندگى نشد. مگر قرار نبود هدفی بسیار بزرگ داشته باشیم که ارزش همه زندگی را داشته باشد؟ هدفی شوق‌آفرین که هر جا ایستادیم تا با چای لب‌سوز شب‌های زمستان یا هندوانه شیرین عصر تابستان نفسی تازه کنیم بدانیم به همین زودی دوباره حرکت کرده و راه مقصد را در پیش می‌گیریم. ما در باک ماشین زندگی بنزین (همان وسایل آسایش و آرامش) می‌ریزیم که بتوانیم به این وسیله خودمان را به نقطه محبوبمان برسانیم. البته قطعاً مسیری را انتخاب می‌کنیم که پمپ‌بنزین هم داشته باشد.

2

هدف باید چه قدی باشد؟

هدف اگر کوچک باشد که ارزش ندارد زندگی را پای آن صرف کنیم؛ مثلاً، حاضرید جان بدهید تا کنکور قبول شوید؟ حاضرید ارزشمندترین دارایی‌هایتان را برای قبولی در کنکور صرف کنید؟ به خیلی چیزهای دیگر که شبیه هدف به نظر می‌رسند اگر نگاه کنیم می‌بینیم که واقعاً هدف اصلی زندگی نیستند. خیلی لطف کنیم اسمشان را می‌توانیم اهداف میانی زندگی بگذاریم، اما قطعاً هدف از زندگی نخواهند بود. آقا هم اتفاقا به همین موضوع اشاره کرده‌اند: «بچه‌های عزیز من! ببینید هدف زندگی باید چیزی فراتر از خود زندگی باشد؛ چون وقتی شما چیزی را به‌عنوان هدف زندگی انتخاب می‌کنید، یعنی زندگی، وسیله و ابزاری برای آن است؛ یعنی حیات انسان، مقدمه و وسیله‌ای است برای آن هدف، اگر - مثلاً- این هدف را پولدارشدن قرار دهیم، آیا واقعاً می‌ارزد که انسان، حیات و لحظات و آنات ارزشمند زندگی خود را صرف کند، برای اینکه پول به‌دست آورد؟! از پول می‌خواهد چه استفاده‌ای بکند؟ چهار صباح دیگر با پول زندگی کند! یعنی انسان در واقع بخش عمده‌ای از زندگی و حیات را مایه بگذارد، تا بتواند بخش دیگری را با کیفیت بهتری زندگی کند. این معامله خیلی مغبونانه‌ای است! هدف زندگی باید خیلی بالاتر از این باشد.» 14/11/76

3

کجا به‌سلامتی؟

راستی حالا که سوار ماشین هستید، اگر بنا باشد در یک فصل سرد مسافر اردبیل زیبا یا کردستان جذاب بشوید با آنکه در بهار مسافر یزد اصیل و کرمان نازنین بشوید چه فرقی دارد؟ در سفر اول هرچه از کلاه و کاپشن و زنجیر چرخ و ضدیخ بتوانیم فراهم می‌کنیم. به‌علت لغزندگی بی‌خیال رانندگی در شب می‌شویم. خوراکی‌هایی می‌خوریم گرم و حتی داغ هستند، اما در سفر دوم که یزد و کرمان مقصد هستند، لباس‌های خنک و نوشیدنی‌های خنک بین راه را می‌پسندیم. برای فرار از گرما شب را برای رانندگی انتخاب می‌کنیم. 
هدف‌ها چه ما آگاه باشیم و چه نباشیم سبک زندگی ما را تغییر می‌دهند. کسی که هدفش از زندگی خدمت به مردم باشد با کسی که هدفش خرید بزرگ‌ترین خانه شهر است، آیا یک مدل زندگی و انتخاب‌های مشابه دارند؟ آیا روز و شب‌هایشان مثل هم می‌گذرد؟ کتاب‌هایی که می‌خوانند یا دوست و رفیق‌هایی که دارند شبیه یکدیگر است؟ همین است که آقا هم فرمودند: «هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای خودمان ترسیم کنیم، به‌طور طبیعی، متناسب با خود، یک سبک زندگی به ما پیشنهاد می‌شود.» ۱۳۹۱/۰۷/۲۳ 

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA