عقلتان به چشمتان نباشد!
این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید که میگویند «طرف عقلش به چشمشه»؟ حالا حکایت این روزهای ما و فضای مجازی است! هر بار که یکی از شبکههای اجتماعی را باز میکنیم، آواری از عکسهای رنگولعابدار بر سرمان میریزد که اغلب، افراد را در حال سفر، خوشگذرانی، خرید و تفریح نشان میدهند و ما را به «لایک» (پسند) کردنشان تشویق میکنند. وقتی در میان پیامهای دیگران در این شبکهها پرسه میزنیم، انگار وارد بازاری بزرگ و بیانتها شدهایم که پر از دکانهایی با ویترینهای پرزرقوبرق و جذاب هستند؛ اما درواقع، بیشتر جنسهای مغازهها، معمولی یا حتی بُنجل است!
با نگاهی به محیط اطرافمان متوجه میشویم که زندگی دیگران، واقعاً به طراوت و شادابی آنچه در فضای مجازی به اشتراک میگذارند نیست؛ اما ابزارهای جدید رسانهای، مثل فتوشاپ و نرمافزارهای اصلاح عکس و...، امکانی را فراهم کردهاند که سادهتر از هر زمان دیگر میشود کلاغ را جای قناری و خروس را جای طاووس رنگ کرد؛ در ویترین مغازه گذاشت و لایک خرید!
بُنجلفروش در کمین!
مشکل از جایی شروع میشود که بیتوجه به اجناس داخل مغازه، دلمان را فقط به ویترین نمایشیِ دکانها خوش کرده و زندگی واقعی خودمان را با زندگیِ مجازی و تزیین شده دیگران مقایسه میکنیم. همین میشود که با خوشحالی وارد بازار مکّاره شبکههای اجتماعی شده و با ناامیدی و حسرتی که حاصل مقایسه مداوم ظاهر وضعیت دیگران با باطن زندگی خودمان است، بیرون میآییم. تکرار و تداوم این پرسهزنیها و مقایسهها، ما را تبدیل به آدمهای زودباوری میکند که کوتهبینانه حسرت داراییهای اغراق شده دیگران را میخورند و با خوشخیالی، دل به آرزوهای دورودراز مجازی میسپرند و از اهدافی هم که میتوانند در زندگی واقعی به آن برسند، دور میشوند.
این اتفاق، مطلوب بنجلفروشانی است که به فنون کلاغرنگکنی(!) نیز مسلطاند و میخواهند نوجوان نسل چهارمی که قرار است «آرمانگرایِ واقعنگر» باشد را به «زودباورِ خوشخیال» تبدیل کنند.
خوشخیالِ بدبین!
احساسات انسان زودباور بر منطقش غلبه پیدا کرده و بهجای عقل، با قلب (لایک) فکر میکند! همین، باعث میشود بدون تحقیق و تفکر، هر حرفی را که جذابتر و رساتر زده شده و بیشتر تائید میشود و لایک میگیرد، بپذیرد و نتواند بین واقعیت و اغراق و دروغ، مرزی بگذارد.
در اینجا دو ویژگی بهظاهر متضاد «خوشخیالی» و «بدبینی» در فرد زودباور جمع شود و به همان سادگی که گول جذابیتهای اغراقآمیزِ زندگیِ غریبهها و بیگانگان را میخورد، بهسادگی نیز شایعات و دروغهایی که در مورد وضعیت زندگی، اعتقادات و فرهنگ خود و کشورش نشر داده میشود را هم باور میکند.
کاربری که در فضای مجازی در جستوجوی حق و حقیقت است، باید بداند که در این مسیر طولانی نباید فریب سرابهای مجازی را بخورد؛ و الا زودباوری، سم مهلکی خواهد بود که به او چیزی جز عطش و تشنگی نخواهد افزود و آرزوی سیراب شدن از چشمه حقیقت را به دلش خواهد گذاشت!
جور دیگر باید دید
مهمترین دارو برای درمان بیماری کُشنده زودباوری، تقویت «عقلانیت» و «تفکر انتقادی» در مواجهه با اطلاعات است. با چشم ظاهربین، شِکر و نمک هر دو شبیه هم هستند و برای تشخیص تفاوتشان لازم است عقلمان را به کار بیندازیم و قبل از افزودن به غذا، اندکی از آنها را مزه کنیم! در فضای مجازی هم قبل از رفتن زیر باران پیامهای رسانهای، چشمها را باید شست و به کمک تفکر انتقادی، به تحلیل و موشکافی محتوای پیامها بپردازیم.
پژوهشگران «سواد رسانهای»، پرسیدن پنج سؤال اساسی در مواجهه با هر پیام را ضروری میدانند:
1. چه کسی این پیام را فرستاده است؟ (فرستنده)
2. این پیام برای چه کسی فرستادهشده است؟ (مخاطب)
3. از چه فنونی برای جلبتوجه و تأثیرگذاری استفادهشده است؟ (ابزارهای اثرگذاری)
4. چرا این پیام تولید و ارسالشده است؟ (هدف)
5. چه ارزشها، سبک زندگی، نظرات و پیامهای پنهانی، برجسته یا عامدانه نادیده گرفتهشده است؟ (پیامهای آشکار و پنهان)
علّاف یا فعال؟!
اگرچه با تجهیز به عینک نقد و پرسشگری، بصیرت بیشتری در مواجهه با رسانهها پیدا میکنیم، اما حجم اطلاعاتی که تنها در یک شبانهروز در فضای مجازی تولید میشود، از میزان اطلاعاتی که مغزمان میتواند در تمام طول عمر پردازش کند، بیشتر است! به همین دلیل است که عصر امروز را عصر انفجار و انتشار اطلاعات مینامند. در این عصر، ذهن ما فرصت و توان تحلیل محتواهایی که به شکل دائمی در اینترنت منتشر میشود را ندارد و تا بخواهیم حقیقت را در میان انبوه شایعات و حقایق و راست و دروغ کشف کنیم، در سیل بیپایان اطلاعات و پیامهای رسانهای، غرق خواهیم شد.
تنها زمانی میتوانیم قدرتِ ذهنی خود را برای مواجهه با زودباوری در فضای مجازی حفظ کنیم که زمان و نحوه حضورمان در شبکههای اجتماعی را هوشمندانه مدیریت کنیم. به یاد داشته باشیم تفاوت زیادی بین مخاطب علاف و همیشه حاضر با کاربر فعال و مدیر و مدبر در فضای مجازی وجود دارد. با محدود کردن خودمان به استفاده مفید و مؤثر از این فضا تا حد زیادی خیال خود را از مواجهه دائمی با اخبار بدون منبع و پیامهای فریبدهنده و تحریفشده، راحت کردهایم.
خدا، خدای دنیای مجازی هم هست!
تقویت اعتقادات دینی و تربیت معنوی نیز سپری لازم و مقاوم در برابر شبهههای زهرآلودِ پراکنده در فضای مجازی است تا ما بهراحتی تسلیم شایعات تلخ و ناامیدکننده نشویم.
نوجوان مومن و باتقوا، میداند که نمیتوان تنها بر مبنای دیدهها و شنیدههای مجازی در جایگاه قاضی نشست و دیگران را متهم کرد؛ یا با جلبتوجه برای کسب لایک بیشتر، دست به انتشار و اشتراک پیامهایی که به صحت و سلامت آنها مطمئن نیست، زد.
«الآن در فضای مجازی معمول شده، کار عادی و رایجی است که به همدیگر بدگویی کنند! این به آن، آن به این تهمت بزنند؛ یک ضعف کوچک را بزرگ کنند؛ آبروی مؤمن را ببرند که معلوم هم نباشد چه کسی است؛ خب خیلی چیز بدی است. در بین جوانهای ما یک چنین چیزهایی وجود دارد که باید جلویش گرفته بشود؛ این با تربیت معنوی [ممکن است].» ۱۳۹۷/۳/۲۰
بهکارگیری هوشمندانه رسانهها
در شرایطی که بیگانگان هرروزه از فنون پیچیدهتری در تولید پیامهای فریبنده رسانهای استفاده میکنند تا با تزریق اخبار مأیوسکننده و شایعات دروغین، آینده کشورمان را ناکارآمد و ناامیدانه جلوه دهند، بهکارگیری هوشمندانه رسانهها، فرصت کمنظیری در اختیار ما قرار میدهد تا هر چه زودتر باورهای غلط آنها درباره نوجوان نسل چهارم انقلاب اسلامی را تغییر داده و امید، انرژی و ابتکارمان را اول به خود و بعد به همه دنیا نشان دهیم!
nojavan7CommentHead Portlet