nojavan7ContentView Portlet

آدمیزاد و تکلیف‌هایش
نقش تکالیف و اهداف در زندگی ما چیست؟
آدمیزاد و تکلیف‌هایش
گفت‌وگو با سیدامید مؤذنی، پژوهشگر و فعال فرهنگی

انگار یک نفر رشته نوجوانی را گرفته و آن را با هدف و هدفمندی و هر واژه مشابه آن گره زده باشد. خیلی وقت‌ها در خانه و وسط فکرهای عمیق و تنهایی، گاهی وسط حیاط مدرسه و در میان گفت‌وگو با بچه‌های تشکل و بعضی وقت‌ها هم روی نیمکت کلاس وقتی برگه آخرین امتحان توی دستمان هست به این موضوع‌ها فکر کردیم. هدفمان چیست؟ تکلیفمان کدام است؟ رسیدن به نتیجه مهم‌تر است یا تلاش‌کردن؟ یک نفر لازم است که مرز بین این مفاهیم شبیه هم را شفاف کند. حالا نو+جوان سراغ سیدامید مؤذنی، پژوهشگر و فعال فرهنگی رفته تا گفت‌وگویی با این موضوع را کلید بزند.

1

منظور از تکلیفی که در زندگی داریم چیست؟ آیا تکالیف مخصوص آدم‌های مذهبی هستند؟

ما انسان‌ها در طول روز، در هر جایی از عالم با هر نگاه و دیدگاهی که باشیم، با تکالیف مواجهیم. تکالیف، یعنی کارهایی که هر انسانی برای رسیدن به اهدافش باید انجام بدهد و خارج از فضای ادبیات دینی هم معنا دارد؛ مثلاً، اگر هدف امروز من این باشد که فلان ساندویچ خوشمزه را بخورم، چند تکلیف پیش روی من قرار می‌گیرد؛ حتماً باید پول بدهم، حتماً‌ بلندشده و به ساندویچ‌فروشی بروم و ... می‌بینید که برای دسترسی به هر لذت و هر هدفی تکالیف وجود دارد. واضح است که تکالیف با قدواندازه هدف‌ها تغییر می‌کنند؛ پس، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من به هیچ تکلیفی عمل نمی‌کنم، مگر دیوانه باشد و دیگران از او توقع نداشته باشند. 
اگر انسان خودش را مجری اراده خداوند در عرصه هستی دانست، آن وقت متناسب با این هدف عالی و بزرگ بایدها و تکالیفش هم متفاوت می‌شود. هر وسیله‌ای که می‌خرید، کارخانه سازنده دفترچه‌ای همراه آن در اختیارتان قرار می‌دهد که انجام دقیق آن توصیه‌ها باعث می‌شود از آن وسیله بهترین استفاده را برده و عمر بیشتری داشته باشد. هیچ‌وقت احساس نمی‌کنید شرکت سازنده شما را مجبور کرده است. خداوند هم که سازنده‌ هستی است گفته اگر می‌خواهی انسان باشی و به بالاترین درجات خودت دست پیدا کنی، باید کارهایی را انجام بدهی و آن کارها و بایدها می‌شود تکالیف.

2

منظور همین بایدهاونبایدهایی است که شریعت و احکام پیش پای ما می‌گذارند؟

شریعت به‌معنای احکام شرعی واضح‌ترین مدل تکالیف ماست؛ اما در مسیر رسیدن به جایگاه خلافت الهی و در مسیر عبودیت تکالیفی داریم که الزاماً در رساله‌های عملیه یا در شریعت به شکل صریح و واضح ذکر نشده‌اند. 

3

آن نوعی از تکالیف را که واضح نیستند خودمان می‌توانیم تشخیص بدهیم یا کار سختی بوده و متخصص باید آن را انجام بدهد؟

تکالیف ما چند دسته است: 
دسته اول، تکالیف شخصی مصرح، غیرقابل تردید و غیرقابل شک هستند؛ مثل نماز و روزه. این دسته از تکالیف به جامعه ربطی نداشته و کافی است فقط وظیفه خودم را انجام بدهم. 
دسته دوم، تکالیف عمومی هستند. من به‌عنوان انسان در جامعه و عضو امت موظفم کارهایی را انجام بدهم. در حقیقت، مجموعه‌ا‌ی انسانی باید کار خاصی را انجام بدهند. اگر جامعه‌ اسلامی شکل نگرفته بود، تشخیص این تکالیف بسیار بسیار سخت می‌شد. وقتی جامعه‌ اسلامی تشکیل شده و جامعه ولایت پیدا می‌کند، مجرای بیان دستور خدا هم مشخص می‌شود. در این صورت این دسته از تکالیف هم صریح و واضح می‌شوند؛ مثلاً، ولی‌فقیه در جهان می‌گویند الان همه بروند جبهه. الان فقط هجده‌ساله‌ها بروند جبهه‌. یا هر امر و تکلیف دیگری که گفته شود. مهم این است که بازهم تکلیف من مشخص است. فقط باید جرئت داشته باشم به آن عمل کنم. برای ما که امروز در جمهوری اسلامی زندگی کرده و ساختار ولایت هم مشخص است، تکالیف عمومی مصرح هم معلوم است. 
تکالیف شخصی مشخص و مصرح را مرجع تقلید در رساله عملیه مطرح می‌کند و تکالیف عمومی مشخص و مصرح هم توسط ولی‌فقیه بیان می‌شود.

4

تکالیف غیرمصرح را چگونه تشخیص دهیم؟

تکلیف شخصی غیرمصرح، یعنی اینکه من تکلیفم این است که پزشک بشوم یا مهندس. باید به این توجه کنیم که خداوند تبارک و تعالی به ما گفته من دانه‌دانه شما را برای یک کار خاصی خلق کردم. من گتره‌ای خلق نکردم. من خودم تو را خلق کردم. خدا به شما می‌گوید من قشنگ برای خود تو وقت گذاشتم. من عالم را چیدم، نگاه کردم دیدم این عالم تو را کم دارد و پس تو را خلق کردم. برای همین از تو توقعاتی دارم که از هیچ‌کس دیگر ندارم. این تکلیف شخصی که دقیق و غیرمصرح است در رساله‌ها هم نیامده. این تکلیف با استعدادها، علاقه‌ها، رابطه‌ها و با ظرفیت‌های من است که مشخص می‌شود. ما برای مشخص‌کردن این تکلیف به‌شدت کار سختی داریم؛ اما خدای خوبی داریم که خیلی وقت‌ها مهربانیش ما را دیوانه می‌کند. خدا گفته اگر آن تلاش شما در مسیر رسیدن به آن نتیجه و تشخیص تکلیف، تلاش واقعی بود و جهت‌های کلی و روش‌هایتان هم طبق آنچه من گفته‌ام باشد، آن وقت خودم تو را به‌سمت آنچه جایگاه توست هدایت می‌کنم. منظور از جهت‌های کلی و روش‌ها هم همان چیزهایی است که در دو دسته تکلیف قبلی به‌صورت واضح مطرح شده‌اند. 
یکی از دعاهایی که در صحیفه سجادیه آمده و رهبر انقلاب هم بارها به خواندن آن توصیه کرده‌اند مخصوص همین شرایط است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَه»؛ یادتان باشد یکی از چیزهایی که در مسیر تشخیص تکالیف به ما کمک می‌کند همین دعا کردن‌هاست.
اما دسته آخر تکالیفمان، تکالیف اجتماعی غیرمصرح است؛ تکالیفی که امام عصر یا ولی‌فقیه به هر دلیلی نمی‌تواند، نمی‌شود یا نباید صراحتاً بیان کند؛ مثلاً، اینکه در انتخابات به چه کسی رأی بدهید. گاهی هم توقع این است که خودمان بتوانیم کار را تشخیص بدهیم. 
در چنین موقعیتی بازهم اگر خدا را نداشتیم، پدرمان درآمده بود؛ ولی لطف خدا این است که اگر در مسیر زندگی آن دو تا حوزه تکلیفی مصرح را عمل کردیم، در مسیر تشخیص تکالیف غیرمصرح هم جهتگیری‌هایمان درست بود و برای فهم آن تکالیف تلاش واقعی هم کردیم، خداوند تبارک و تعالی برای ما تضمین کرده است که یا ما را به آن نقطه برساند یا آن نقطه را به ما برساند. 

5

یا ما را هدایت کند یا راه را به‌سمت ما کج کند

واقعاً هر دو حالت را در روایت‌ها می‌بینیم؛ هم اینکه ما به آن نتیجه نهایی برسیم و هم اینکه خدا نقطه پایانی را به ما برساند. اگر در لحظه بمیری و نتوانستی کاری بکنی، خدا می‌گوید من آنچه به‌سمتش در حرکت بودی، برایت فراهم می‌کنم؛ مثلاً، می‌خواستی این‌قدر سال عمر کنی، تبدیل شوی به فرمانده سپاه امام زمان دیگر، درست است؟ اگر واقعاً تلاش کردی و نشد، حالا که تلاش واقعی تو را دیدم فرمانده‌ سپاه امام زمان محشورت می‌کنم. داشتن چنین خدایی چقدر از اضطراب و نگرانی‌های ما کم می‌کند. بابت ناتوانی خودمان در تشخیص و انجام تکالیف مضطرب و نگران می‌شویم، ولی از داشتن چنین خدایی بی‌نهایت خوشحال خواهیم بود. 

6

سبک زندگی آدم‌های تکلیف‌محور با آدم‌هایی که تکلیف‌محور نیستند چه فرقی دارد؟

درستش این است که بگوییم تفاوت آدم‌هایی که می‌دانند راهی جز تکلیف ندارند، با آدم‌هایی که حواسشان به این موضوع نیست، چیست؟ آدم‌های اهل تکلیف آدم‌های متفکری‌اند؛ چون دائماً در حال بررسی هستند که بدانند گام درست چیست و در هر مقطعی چه کاری باید انجام دهند؟ آدم‌هایی‌ هستند که زیاد بررسی و سنجش می‌کنند؛ حتی کسانی که تکلیف‌محور هستند، ولی دین‌دار نیستند بازهم انسان‌های متفکری هستند. 
آدم‌های تکلیف‌مدار منضبط و منظم می‌شوند؛ مثلاً، می‌داند روزی سه بار باید نماز بخواند. یک ساعاتی از روزش خودبه‌خود می‌شود خانواده، یک ساعاتی خودبه‌خود به ورزش اختصاص می‌یابد. در این موضوع هم بین تکلیف‌مدارهای دین‌دار و غیردین‌دار تفاوتی نیست؛ اما یک تفاوت مهم بین آدم‌های تکلیف‌مدار دینی و تکلیف‌مدار غیردینی وجود دارد و آن‌هم، امیدواری آن‌هاست. 
تکلیف‌مدارهای غیردینی هرچه بیشتر فکر می‌کنند و تکلیف‌مند می‌شوند ناامیدتر می‌شوند؛ چرا؟ چون دستیابی‎‎ها در فضای دنیا بسیار کم است؛ مثلاً، ششصد هزار نفر کنکور تجربی می‌دهند، ولی فقط ششصد نفر قبول می‌شوند و فقط دویست نفر پزشک می‌شوند. از آن دویست نفر هم فقط ده نفر پزشک فوق تخصص خوب می‌شوند؛ یعنی اگر همه آن ششصد هزار نفر متفکر و منضبط‌ هم باشند، ولی فقط ده نفر فوق تخصص شدند. اگر خدا را نداشته باشد، از این کمبود دسترسی ناامید می‎شود. دارایی‌های عالم کم است. دستیابی به آن‌هم در جنگی که اتفاق می‌افتد برای عده خیلی‌خیلی کمی اتفاق می‌افتد و حتی اگر به‌دست آید به‌شدت ناپایدار است؛ یعنی وقتی پزشک شد، هر آن امکان دارد یک ضربه به سرش بخورد و همه‌ دانشش از بین برود؛‌ اما اگر ملاک تکلیف‌محوری ما عمل‌کردن به اراده الهی باشد، آن‌که بیشتر زحمت می‌کشد بیشتر بهره می‌برد. در چنین فضایی چقدر تحمل سختی‌ها برایمان نه‌تنها راحت می‌شود، بلکه زیبا می‌شود و حتی احساسمان نسبت به بلاهایی که پیش می‌آید، صبر نمی‌شود، بلکه شکر می‌شود. تنها در این شرایط است که می‌توانیم معنی خندیدن شهدا در شب‌های عملیات را بفهمیم.

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA