کدام هدف مهم است که از بین همه اهدافی که در ذهن داشتیم، وقتی دیدمش چشممان برق زد و گفتیم خودش هست؟ کدام هدف است که مثل همان کار مهم اول صبح نوجوانی وزنه را از روی پلکهای کودکی ما برمیدارد تا انرژی نوجوانی را صرف دستیابی به آن کنیم؟ انرژی نوجوانی، موهبت الهی عجیبغریبی است که سهم هر کس برای بهرهگیری از آن فقط چند سال است.
نوجوانها اهداف را انتخاب میکنند؛ انتخاب میکنند که این انرژی نوجوانی صرف کدام هدف بشود. این اهداف همانهایی هستند که قرار است معرف ما در زندگی باشند؛ مثلاً، یک نوجوان خودش را نویسنده، دیگری خودش را دانشمند علم واکسنسازی و یکی هم خودش را کشتیگیر میبیند. خودش را یکی از این افراد معرفی میکند، پس از میان اهدافی که ممکن است خیلی از آنها خوب باشند، تنها اهدافی را انتخاب میکند که این آینده را محقق کند. خلاصهاش اینکه نوجوانها بهدنبال پاسخ روشنی برای سؤال اساسی من کیستم میگردند. پاسخ این سؤال هویت شخصی آنهاست و هدفها برای تحقق این هویت بهکارگرفته میشوند. حالا دیگر خوب میدانید که آن انرژی فوقالعاده نوجوانی پشت کدام هدف قرارگرفته و آن را هل میدهد. پشت اهدافی که هویت ما را کامل کنند.
رابطه هویت ما و اهدافمان به همین جا ختم نمیشود. این رابطه دو سویه است؛ یعنی با هدفگذاری که برای آیندهمان انجام میدهیم، قطعاتی از پازل هویتیمان را میچینیم. وقتی این رابطه جذاب بین هویت و اهداف را در خودمان کشف کنیم، بعد از آن هر کوششی، برای تکمیل هویت و تحقق اهداف خواهد بود. البته که همه این کارها با اجیمجی محقق نمیشود، صبوری و تلاش و دقت لازم دارد. باید تکتک رفتارها و انتخابهایمان را برداشته و در مسیری قرار دهیم که ما را به هدف نزدیککرده و هویتمان را به بهترین شکل محقق کند.
حالا دیگر از امروز همه تلاشهایتان برای شکلگیری هویتی قدرتمند است و شما نوجوانی شکوفا و استوار در مسیر اهدافتان خواهید بود.
nojavan7CommentHead Portlet