nojavan7ContentView Portlet

به او امیدوارم
بیانات سال 86 آقا درباره دعای «یا مَن اَرجوُه لِکُلّ خَیر» منتشر شد
به او امیدوارم
 به‌مناسبت ایام مبارک ماه رجب، بیانات آقا در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۸۶ درباره شرح دعای ماه رجب منتشر شد.
1

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«یا مَن اَرجوُه لِکُلّ خَیر»؛ یعنی، ای کسی که اگر کار خیری از من سر بزند، به او امید دارم! یعنی به ثواب او امیدوارم. شما هر کار خوبی که میکنید امیدوارید خدای متعال به شما اجر بدهد. امّا در مقابل، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرّ؛ کار شرّی که از شما سر میزند، خودتان را از خشم خدا ایمن می‌بینید. اگر انسان خودش را از خشم خدا ایمن نبیند که کار خلاف نمیکند؛ مثلاً غیبت میکند، حرف خلاف میزند، دروغ میگوید امّا خود را از خشم خدا ایمن می‌بیند. آمَنُ سَخَطَه، من احساس ایمنی میکنم؛ آمَنُ، یعنی احساس ایمنی میکنم از سَخَط او، از خشم او؛ عِندَ کُلِّ شَرّ، در هر کار بدی، در هر کار زشتی؛ یعنی در هر بدی‌ای و کار زشتی که از من سر زده. ببینید این‌جوری است: هر کار خیری میکنیم امید داریم که خدا به ما کمک کند، خدا از ما قبول کند، خدا به ما پاداش بدهد، خدا این کار ما را حساب کند؛ [مثلاً] دو رکعت نماز میخوانیم، یک اعتکافی میکنیم، یک روزه‌ای میگیریم، یک پولی صدقه میدهیم، در همه‌ی اینها امید داریم که خدا به خاطر این کار به ما تفضّل کند. خب شما که برای کارهای خوبتان از خدا توقّع و انتظار و رجاءِ لطف و محبّت دارید، برای کارهای بدتان هم از خشم او ترس داشته باشید! این را ندارید. ببینید، این نشان میدهد که نسبت ما با خدای متعال، نسبت یک بنده‌ی لوس و بنده‌ی نُنُر است در مقابل پروردگار که از او توقّع داریم کارهای خوب را نگاه کند، ببیند؛ [امّا] دلمان میخواهد کارهای بد را نبیند و توجّه نکند. نسبتِ ما و خدا، یک نسبتِ مولای کریمِ بزرگوارِ بخشنده‌ای است که یک چنین امیدی را برای کارهای خوبمان در دل ما و یک چنین ایمنی‌ای را برای کارهای بدمان در ما به وجود آورده؛ یعنی از بس کار بد کرده‌ایم و به ما خشم نگرفته، ما دیگر خاطرمان جمع است که [اگر] کار بدی میکنیم، از خشم او ایمنیم. نسبت ما و خدا، نسبت بخشندگیِ فراوان و لطف فراوان خدا در حقّ ما است. این فقره‌ی اوّل.

یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ این هم همان مضمون را دارد؛ [یعنی] ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ میدهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام میدهیم، می‌بخشیم، تلاش میکنیم، خب اینها اهمّیّتی ندارد؛ در مقابل نعمتهای الهی چه اهمّیّتی دارد، امّا خدا در مقابل آن به ما چه میدهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمتها‌ی اخروی که اینها خب خیلی بزرگ است، خیلی اهمّیّت دارد. یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل؛ در مقابل کار قلیل ما، عطای کثیر میدهد. این هم فقره‌ی دوم.

فقره‌ی سوّم هم همین مضمون است و باز هم مولای خوب را نشان میدهد، خداوندیِ همراه با کرامت را نشان میدهد. یا مَن یُعطی مَن سَأَلَه؛‌ [یعنی] هر کسی از او چیزی بخواهد، به او میدهد. این واقعیّت است، بدانید که [اگر] انسان از خدا چیزی بخواهد، خدا به او میدهد؛ آنجایی که می‌بینید دعا مستجاب نمیشود، یا شما درست نخواستید، یا یک مصلحتی، یک مانع بزرگی در کار است، یا بر خلاف سنّت‌های آفرینش است؛ [چون] سنّت‌های آفرینش هر دعایی را مستجاب نمیکند، اجازه نمیدهد هر خواسته‌ی انسان برآورده بشود. امّا اگر این موانع نباشد، هر خواسته‌ای از خدا داشته باشید، خدای متعال میدهد. این هم فقره‌ی سوم که هر چه خواستید خدا به شما میدهد.

فقره‌ی چهارم، از این بالاتر است: یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله‌؛‌ خدا حتّی به کسی هم که از او چیزی نخواسته میدهد؛ مثل چه کسی؟ مثل خود شما وقتی که بچّه بودید؛ چه چیزی از خدا خواسته بودید؟ نَفَس خواسته بودید؟ جان خواسته بودید؟ بُنیه خواسته بودید؟ معده‌ی کاری، ریه‌ی فعّال؟ اینها را که خدا به شما داده، شما از خدا خواسته بودید؟ یا نه، خدا نخواسته به شما داد؟ یک‌هزارم همه‌ی آنچه را شما دارید، از خدا نخواستید، یک‌میلیونم‌ آن را شما از خدا نخواستید، امّا خدا به شما داد. پس «یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَله» [یعنی] به کسی که از او چیزی نخواسته عطا میکند. وَ مَن لَم یَعرِفه؛ حتّی به کسی [هم] که اصلاً خدا را نمی‌شناسد میدهد؛ چون همه‌ی این نعمتهای زندگی ما مال خدا است.

خب این بزرگواری‌ها، این لطفها، این مهربانی‌ها از طرف خدای متعال، ناشی از چیست؟ ناشی از این است: تَحَنُّناً مِنه؛ تحَنُّن یعنی احساس مراقبت؛ «حَنان» یعنی لطف و نزدیکی و مراقبِ چیزی بودن، مراقب کسی بودن به خاطر لطفی که به شما دارد و مراقب شما است. وَ رَحمَة؛(۱) و به خاطر رحمتی که به شما میخواهد بکند. خدای متعال بشر را برای همین آفریده، وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُم؛(۲) خلقت بشر برای این است که به او رحمت [عطا] کند.

خب، این حالا شد صفت ما و خدا. ببینید آن کسی که دعا را تنظیم میکند ــ که امام است و بلد است چه ‌جوری با خدا حرف بزند ــ چقدر هوشمندانه آن را تنظیم میکند. تا اینجا شد رابطه‌ی ما و خدا؛ ما [از این طرف] گیج و گول و ندانسته و نخواسته و بی‌معرفت و بی‌ملاحظه، او از آن طرف اهل رحمت، اهل تفضّل، اهل عطا، اهل مهربانی.

خب حالا که این‌جور شد، یک درجه بالاترش را میخواهیم. حالا که خدای متعال این‌قدر کریم است، پس دیگر [باید] از خدا بخواهیم؛ چه بخواهیم؟ اَعطِنی؛‌ خدایا به من عطا کن‌، [چون] حالا من دیگر از آن کسانی نیستم که از تو نخواهم؛ [البتّه] تو نخواسته خیلی چیزها داده‌ای، امّا حالا [از تو] میخواهم. اَعطِنی بِمَسئَلَتی ایّاک،‌ یعنی به‌ خاطر سؤال و درخواستی که از تو میکنم، به من عطا کن «جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَ جَمیعَ خَیرِ الآخِرَة»؛ همه‌ی خوبی‌های دنیا و همه‌ی خوبی‌های آخرت را به من عطا کن؛ این را از خدا میخواهیم و امید هم داریم که خدا این را بدهد؛ چرا؟ چون از اوّلِ دعا این‌جوری توصیف کردیم خدا را.

به این هم اکتفا نمیکنیم، میگوییم: وَ اصرِف عَنّى ‌بِمَسئَلَتى‌ ایّاک؛ باز به خاطر سؤالی که از تو میکنم ــ سؤال یعنی درخواست؛ اینجا به این معنا است ــ به خاطر درخواستی که از تو میکنم، از من دور کن، منصرف کن، چه چیزی را؟ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَ شَرِّ الآخِرَة؛ همه‌ی شُرور دنیا را و شُرور آخرت را. چرا ما از خدا این‌جور وسیع و بی‌پایان میخواهیم؟ خب «سنگ مفت و گنجشک مفت»! ما حالا میخواهیم. هر چیزی‌ از اینها بر طبق مصلحت الهی شد، هر چیزی‌ از اینها بر خلاف مصلحت خودمان نشد، خدای متعال به ما عطا میکند.

چرا این‌جور وسیع از خدا میخواهیم؟ فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما اَعطَیت؛ چون در آنچه تو عطا میکنی، کم گذاشته نمیشود. چون همه‌ی این عوالم در نظرِ خالقِ این عوالم و مؤثّرِ این عوالم، مثل یک دانه‌ی ریگ است؛ به نظر من و شما مثلاً هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ــ ما این‌ٰجوری [هستیم دیگر] ــ امّا آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول [دارد]، پول‌سازِ میلیاردی است، هزار [تومان] و صد [تومان] برایش اصلاً فرقی نمیکند؛ صد تومان، هزار تومان، ده هزار تومان، صد هزار تومان تفاوتی نمیکند. فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقُوصٍ ما اَعطَیت.

خب، تا اینجا که دعا کردید، بعد میرسد به آن فقره‌ی معنوی‌تر و روحی‌ترِ دعا و آن، همان است که در اغلب این دعاهای ما، در خیلی از دعاهای ما از همه مهم‌تر دانسته شده و آن، نجات از آتش دوزخ است. امام حسین (علیه السّلام) در آخر دعای عرفه میگویند خدایا! یک حاجتی دارم که اگر چنانچه آن حاجت را روا کنی، همه‌ی این حاجاتی را که در دعای عرفه از اوّل تا حالا خواستم، به من ندهی، باز چیز زیادی گیر من آمده؛ اگر همه‌ی آن حاجات را روا کنی، این یکی را روا نکنی، هیچ چیز گیر من نیامده؛(۳) و آن چیست؟ این است که مغفرت تو شامل حال من بشود و عذاب تو من را مسّ نکند. اینجا هم همین است؛ حالا که همه‌ی خیرات را از تو خواستیم و نخواسته هم دادی، یا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ یا ذَا النَّعماءِ وَ الجودِ یا ذَا المَنِّ وَ الطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار؛ ای آن کسی که دارای جلالتی، دارای کرامتی، دارای مَنّی ــ «مَنّ» به معنی منّت گذاشتن نیست، به معنای آن چیزی است که میتواند مایه‌ی منّت بشود؛ یعنی همان نعمت، لطف؛ «طَول» [هم] یعنی کَرَم و زیاده‌دهیِ یک بخشنده به یک انسان ــ ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار؛ دعای مهمّ من این است که این ریش سفید من را که «شِیبه» یعنی ریش سفید، بر آتش حرام کنی. حالا شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار. این را بدانید که این اشکالی ندارد. چون حضرت [صادق] وقتی به آن شخص [این دعا را] میفرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند: حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار. «شِیبه» یعنی ریش سفید، یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حَرِّم شَیبَتی» ایرادی ندارد.

شماها که ریشهایتان مشکی است، یا خانمها هم که ریش ندارند، میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار؛  صورتم را بر آتش [حرام کن]. محاسنشان را یا چانه‌شان را بگیرند؛ چون این گرفتنِ چانه و گرفتنِ محاسن یک نوع خواهش است؛ شما هم در فارسی مثلاً گاهی میگویید این کار را بکن، [بعد] آدم دست را به ریشش میگیرد، این خواهش است؛ این همان کاری است که در فارسی هست. این در مشهدی‌ها هست، نمیدانم جای دیگر هم هست یا نه؛ میگویند: «آقا بالا غیرتاً»؛ یعنی یک کاری را که میخواهد انجام بگیرد یا انجام نگیرد، التماس که میخواهد بکند، دستش را به ریشش میگیرد. این همان کار است؛ دست به ریش که میگیرید، همان عمل است. یعنی عرض میکنید پروردگارا! خواهش میکنم «حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار»؛(۴) این ریش سفید من را بر آتش حرام کن. لذا شماها که ریشهایتان مشکی است، میگویید این ریش مشکی من را، یا خانمها که ریش ندارند میگویند این صورت من را بر آتش حرام کن؛ یعنی مرا به آتش نینداز.

خب، آدم این‌جوری دعا بخواند بهتر است یا نه، اصلاً نداند؟ مثل اینکه یک کلمات بی‌معنی‌ای را آدم تکرار کند؛ این خیلی [فایده‌ای ندارد]؛ البتّه اگر همان جا هم توجّه داشته باشد که با خدا دارد حرف میزند، بی‌فایده نیست امّا خیلی فرق میکند با اینکه انسان معنایش را بداند. آن حرکت انگشت سبّابه هم در مقام تضرّع است؛ این [کار] آن وقتها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید، اشکال ندارد، چون بین ماها این کار معمول نیست؛‌ آن زمان، آن [کار] از روی همین اظهار علاقه و اظهار ارادت و اظهار مسکنت [بوده].

2

پی‌نوشت‌ها

۱. بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۹۰
۲. سوره‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۱۱۹
۳. بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۲۳۲
۴. بحارالانوار، ج ۹۵، ص ۳۹۰

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA