وقتی از استعدادهایمان صحبت میکنیم، منظورمان چیست؟
- موضوع استعداد از مباحث مهم است. بهویژه اگر از دوران کودکی و نوجوانی، تواناییها و استعدادهای خود را بشناسیم و برای پرورش آنها زمینههای لازم را فراهم کنیم. اگر چنین اتفاقی بیفتد میتوانیم از نتایج آن در همه زندگی بهره بگیریم. حال این استعدادهایی که ما در دوران کودکی و نوجوانی میخواهیم آنها را شناسایی کنیم چیست؟ استعداد، آمادگیهایی است که به صورت بالقوه در افراد وجود دارد و برای اینکه بتوانیم از آن بهرهمند شویم نیازمند فراهم آوردن زمینه مساعدی برای بروز آن هستیم. به عبارت دیگر استعداد، به صورت ذاتی در وجود ما قرار دارد. مثلاً دانه سیب استعداد تبدیل شدن به درخت میوه و محصول دادن را دارد. برای اینکه این مراحل طی شود طبعاً باید زمینههای لازم را برای آن فراهم کرد.
چگونه میتوان این استعدادها را کشف و استخراج کرد؟
- برای اینکه این استعدادها را کشف کنیم، باید توجه داشته باشیم که یکسری از این تواناییها در عموم مردم وجود دارد و از آنها باید به عنوان مواهب فطری یاد کنیم. این سرشت، همان استعدادهایی است که در وجود ما نهاده شده است. این توانایی شامل زیباییجویی، خداجویی، عشق، خلاقیت، ابداع و نوآوری، دانایی و نیکویی و... است و نقش این استعدادهای ذاتی، یک نقش راهبردی است به این معنا که اگر بتوانیم این استعدادها را در وجود خود کشف کنیم و از انحراف آنها جلوگیری کنیم، به ما کمک میکنند تا از راه درست منحرف نشده و در مسیر کمال حرکت کنیم. برخی از استعدادها هم خاص است و ممکن است در بعضی از افراد این استعدادها پررنگتر و در برخی دیگر کمرنگتر باشد. استعدادهایی مثل توانایی انجام کارهای هنری، علمی، فنی، ورزشی و... این استعدادها در برخی از افراد پررنگ و در برخی از افراد کمرنگتر است. مثلاً آدمهایی مثل انیشتین و دکتر حسابی در امور علمی و آقای فرشچیان در هنر و نقاشی استعدادشان بیشتر از بقیه بوده و دیگران هم طبعاً در سایر زمینهها استعدادهایی داشته و دارند. پس در اینجا بحث استعدادهای خاص مطرح است.
افراد ممکن است استعدادی در زمینهای خاص و منحصربهفرد داشته باشند. ما در روانشناسی، بحثی درباره اندازه استعدادها و بحث دیگری هم به عنوان ترکیب استعدادها داریم. اندازه استعدادها آینده شغلی ما را تعیین میکند، این استعدادها اگر درست و بهموقع شناخته شود آنوقت فرد میتواند برای موفقیتهایش برنامهریزی کند.
آیا فرد بیاستعداد هم وجود دارد؟
- به هیچ وجه. بهخاطر اینکه استعداد در وجود همه انسانها قرار دارد. در جامعه میبینیم افرادی که دارای معلولیت هستند به دلیل کشف و به کارگیری استعدادهایشان به تواناییهای بالایی میرسند. مثلاً کسی که نابیناست ممکن است در زمینه علمی، ادبی و هنری و... بسیار مستعد و توانمند باشد. مهم آن است که ما استعدادهای خود را درست و به موقع شناسایی کنیم و بدانیم در چه زمینههایی توانایی داریم. حتی نباید توجه کنیم که این استعدادها تا چه میزان مورد توجه و اقبال جامعه است بلکه باید تلاش کنیم این نعمتی را که خدا در وجود ما نهاده، کشف و آن را شکوفا کنیم. در زندگی روزمره میبینیم که برخی از والدین سعی میکنند نوجوانان را به سمت مشاغل و حرفههایی که مورد توجه جامعه است، سوق دهند. مثلاً چون پزشکی یا مهندسی در جامعه طرفدار دارد اصرار دارند که آنها در این مسیر قرار بگیرند اما واقعیت این است که هدایت آینده اجتماعی و شغلی، باید براساس استعداد و توانایی افراد باشد. به همین دلیل نوجوانان باید درباره علایق و استعدادهایش با پدر و مادر و اعضای خانواده گفتوگو کنند.
استعدادها را چگونه باید شناسایی کنیم؟
- استعدادها نشانههایی در وجودتان دارند که به شما در شناساییشان کمک میکنند. مثلاً در کلاس هنر زمان زیادی را صرف نقاشی میکنید و برای این کار وقت میگذارید. این کار میتواند یک نشانه باشد. نشانههایی مثل علاقهمندی به مسائل علمی، ورزشی، هنری و... که نباید مورد بیاعتنایی قرار گیرد.
مثال دیگر اینکه ممکن است یک نوجوان با اینکه به کلاس زبان میرود علاقه به فراگیری زبان خارجی نشان ندهد اما همین نوجوان وقتی نقاشی میکشد یا کتابهای ادبی میخواند با اشتیاق زیادی وقت خود را صرف این علاقهمندیها کند. اینها نشانههایی است که میتواند ما را در کشف استعدادها کمک کند.
چرا تأکید شده اوّلین کسى که باید در استخراج گنجینه وجودمان قدم جلو بگذارد و شروع به کاوش کند، خودمان هستیم؟
- رهبری در این زمینه تأکید دارند که اولین فردی که میتواند به کشف این استعدادها در درون یک نوجوان کمک کند خود او است. یک نوجوان باید به علائق خود توجه کند و به نشانههایی که در زندگیش وجود دارد، بها دهد. یک نوجوان باید دریابد که چه کارهایی را میتواند به خوبی انجام دهد و در چه زمینههایی علاقه دارد. در عین حال نوجوانان میتوانند از کسانی که در این زمینه تجربه دارند، کمک بخواهند. از سوی دیگر اگر نوجوان متوجه شد کاری که انجام میدهد مورد توجه یا حتی شگفتی دیگران است همین اتفاق میتواند بهعنوان نشانهای برای وجود استعداد در زمینهای خاص باشد. توجه به این مسائل میتواند زمینهای را فراهم آورد که یک نوجوان به استخراج و کشف گنجینههای وجودی خود بپردازد. اگر یک نوجوان به این رغبتها و علائق توجه نکند طبعاً نمیتواند به پیامهایی که از سوی دیگران بهعنوان تحسین و تشویق او داده میشود توجه کند. بنابراین خود ما اولین و مهمترین کسی هستیم که میتوانیم در مسیر کشف استعدادها و شناخت گنجینههای وجودمان حرکت کنیم. در کنار آن بهرهمندی از راهنمایی پدر و مادر، دوستان و معلمان میتواند ما را در این مسیر هدایت کند. البته در این زمینه پدر و مادرها نقش بسیار مهمی دارند. چون خانواده با هم زندگی میکنند و والدین با فرزندان سرو کار دارند و میدانند که آنها چه علایقی دارند. به عبارت دیگر والدین بسیاری از نشانهها را حتی زودتر از فرزندشان شناسایی میکنند. بنابراین پدر و مادر نقش مهمی برای کشف آن معدن گنج دارند و میتوانند شرایطی را برای بروز استعدادهای فرزندانشان فراهم کنند. اگر زمینهها از قبل به درستی فراهم شود این امر به نوجوانان کمک میکند تا در مسیر درست قرار گیرند.
چرا بزرگترین دشمن انسان، تنبلى است؟ چگونه باید بر تنبلی غلبه کرد و آن را شکست داد؟
- تنبلی مثل این میماند که شما میدانید که در چند قدمیتان گنج فراوانی وجود دارد اما انرژی و انگیزهای برای به دست آوردن آن ندارید. به عبارت دیگر وقتی از تواناییها و استعدادهای خود استفاده نکنیم و با تنبلی به آن بیتوجهی کنیم طبعاً از بسیاری از منافع آن محروم خواهیم شد. بهرهگیری از استعدادها میتواند زمینه نفعرسانی به نوجوان و جامعه را فراهم کند. بسیاری از افرادی که در نوجوانی نتوانستند استعدادهای خود را کشف کنند و حتی رغبتی به شکوفایی آنها نشان ندادند در آینده در زندگیشان دچار مشکل میشوند. اگر انگیزه کافی نداشته باشیم زمینه برای کشف استعدادها هم فراهم نمیشود. مثلاً فرض کنیم نوجوانی بسیار مستعد است، بنابراین کافی است فقط شب امتحان درس بخواند و بالاترین نمرهها را میآورد. طبعاً چنین فردی به همین شرایط راضی است و شاید حتی از سمت نزدیکانش هم مورد تشویق هم قرار بگیرد که فلانی فقط شب امتحان درس میخواند و نمره خوب هم میگیرد. اما این مسأله شاید باعث شود او انگیزه لازم را برای تلاش بیشتر از دست بدهد و به همین توانایی ابتدایی خود بسنده کند. در حالی که او میتواند با تلاش بیشتر، موفقیتهای بزرگتری کسب کند. بنابراین باید هم خود او و هم دیگرانی که با او در ارتباط هستند این آگاهی را پیدا کنند که صرف گرفتن نمره خوب نمیتواند به عنوان هدف اصلی مورد توجه قرار گیرد. بلکه در کنار این تواناییها، فرد میتواند به امور دیگری هم بپردازد و استعدادهای بیشتری را در وجود خود کشف کند. مثلاً اگر نمره خوبی در مدرسه بهدست میآورد و دانشآموز مستعدی است میتواند در کنار پرداختن به امور درسی به فعالیتهای غیردرسی هم بپردازد و هر هفته یک کتاب غیردرسی را مطالعه کند. بسنده کردن به همان استعدادهای ابتدایی زمینه را برای تنبلی فراهم میآورد و صرفاً فعالیت نوجوانان را در حد رفع تکلیف باقی نگه میدارد.
یکی از چیزهایی که ما در روانشناسی روی آن بحث میکنیم موضوع اهمال کاری است. کسانی هستند که با اینکه خیلی بااستعدادند اما کار را به تأخیر میاندازند و وقتی بعد از تأخیر آن کار را انجام میدهند حاصل کار چندان رضایتبخش نمیشود و نتیجه در حد رفع تکلیف است. به نظر من برای دوری از تنبلی و اهمالکاری، مهم این است که نباید از استعدادهای خود چشمپوشی کنیم. چرا؟ چون به این باور برسیم که در برابر موهبتی که خدا در ما به ودیعه گذاشته، مسئولیم و باید برای کشف، پرورش و شکوفایی آن تلاش کنیم. گذشته از این در چنین نگرشی حتماً باور میکنیم که خدا ما را در رسیدن به اهدافمان کمک میکند و در نتیجه توکل پیشه میکنیم.
nojavan7CommentHead Portlet