nojavan7ContentView Portlet

قصه آقای قصه‌گو
گفت‌وگو با محمد میرکیانی، نویسنده داستان کودک و نوجوان
قصه آقای قصه‌گو

ظهر یکی از همین روزهای گرم تابستان 1400 بود که به آقای نویسنده زنگ زدیم. می‌خواستیم خالق «تن‌تن و سندباد» و «قصۀ ما مثل شد» برایمان از چندوچون نوشتن و خواندن و قصه‌گفتن بگوید. محمد میرکیانی در سال 1337 در تهران به دنیا آمده است. او بیشتر از سی‌سال است که برای ما و نسل‌های پیش از ما قصه و داستان می‌گوید؛ قصه‌هایی که یا خوانده و شنیده‌ایم، یا اقتباس‌های تلویزیونی و کارتونی‌شان را دیده‌ایم. تا فهمید حرف، حرف نوجوان‌هاست، با روی باز پیشنهاد مصاحبه‌مان را پذیرفت. آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی کوتاه و سراپا شوق ماست برای کسی که عمرش را پای نوشتن برای نوجوان‌ها گذاشته.

1

قصۀ آقای قصه‌گو

اوّل از همه خواستیم برایمان قصۀ نویسنده‌شدنش را بگوید! گفت: «من نوشتن را از ایام نوجوانی شروع کردم. دقیق‌ترش می‌شود از 16سالگی. کارگر حروف‌چین چاپخانه بودم. خیلی کتاب می‌خواندم. از همان‌وقت‌ها به نوشتن علاقه‌مند شدم؛ امّا چرا ادبیات کودک و نوجوان را انتخاب کردم؟ چون فکر می‌کنم هرکس که با یک گروه سنی ارتباط برقرار می‌کند و دغدغۀ آن‌ها را دارد، می‌تواند از نگرانی‌ها و فکرهایش برای آن‌ها بنویسد. من تصور کردم که می‌توانم وارد دنیای ذهنی نوجوان‌ها بشوم. همین شد که شدم نویسندۀ کودک و نوجوان.»

2

یک نویسندۀ ایرانی

به آثارش که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خیلی وقت‌ها رفته سراغ افسانه‌ها، قصه‌های عامیانه و ضرب‌المثل‌های ایرانی. خیلی‌وقت‌ها هم می‌شود ردپای آثار کهن فارسی مثل تاریخ بیهقی، مثنوی معنوی، آثار نظامی گنجوی و ... را در داستان‌هایش پیدا کرد؛ درست برخلاف چیزی که این‌روزها در ویترین برخی کتاب‌فروشی‌ها که غالباً مشتاق ادبیات غیرفارسی و خارجی هستند، می‌بینیم. این‌ها را که با هم مرور کردیم، به این موضوع اشاره کرد: «ادبیات کهن و عامیانۀ ایران، جزو غنی‌ترین ادبیات‌ جهان است. ما در همۀ آثار ادبیات کلاسیک، چیزی به این قدرت نداریم. پس منابع خوبی برای بازنویسی ادبیات کودک و نوجوان در دست ماست. وقتی به این منابع نگاه می‌کنیم، می‌بینیم پُرند از مفاهیم دینی و آموزه‌های سبک زندگی؛ انگار که آیینۀ تمام‌نمای اندیشه‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌های مردم ایران باشند. پس چه چیزی بهتر از این‌ها برای بازنویسی؟» بعد هم اشاره کرد که در میان آثارش، تنوع خوبی ایجادکرده و هم داستان‌های واقع‌گرایانه دارد، هم داستان‌های فانتزی و هم قصه‌های عامیانه. 

3

غول مرحلۀ اول: انتخاب کتاب خوب!

گفتیم این‌روزها انتخاب کتاب خوب برای نوجوان‌ها و خانواده‌هایشان سخت‌شده؛ ادبیات ترجمه دارد با تمام قوا کتاب‌فروشی‌ها را پر می‌کند و نمی‌گذارد آثار نویسندگان ایرانی دیده شود. از او مشورت خواستیم برای ردشدن از این مرحله و پیداکردن کتاب‌های خوب که این‌طور راهنمایی‌مان کرد: «بعضی از ناشران شناخته‌شده‌اند و قابل اعتماد؛ چون نسبت به محتوای آثاری که منتشر می‌کنند، تعهد اخلاقی دارند، مثل نشر «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «به‌نشر» که وابسته به آستان قدس است یا «انتشارات سورۀ مهر» که وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است. اگر خانواده‌ها کارنامۀ نشرها را مرور کنند، می‌بینند که می‌توانند انتخاب‌های خوبی داشته باشند. تفکر نویسنده‌ها و خط‌مشی آن‌ها هم که معلوم است! فقط باید کمی وقت بگذاریم حساسیت آن‌ها دربارۀ درون‌مایه و محتوای آثارشان را بسنجیم تا بتوانیم گزینه‌های خوبی انتخاب کنیم.»

4

بلای جان کتاب!

دیگر وقتش بود از بلای جان خودمان و کتاب‌هایمان بگوییم! فضای مجازی که مدام حواسمان را پرت و سرمان را گرم می‌کند. گفتیم خیلی‌وقت‌ها نوجوان‌ها دلشان می‌خواهد کتاب بخوانند، امّا گوشی و تبلت پای اراده‌شان را سست می‌کند. از آقای نویسنده که متخصص خواندن و نوشتن است، نسخه‌ای مجرب خواستیم! او برایمان این‌طور تجویز کرد: «من به نوجوان‌ها که مثل فرزندان خودم هستند، می‌گویم باید بنشینند جدی‌جدی دربارۀ آیندۀ خودشان فکر کنند. نوجوانی که کتاب می‌خواند، در آینده قدرت تشخیص دارد و فریب نمی‌خورد. در بزرگسالی، حقوق اجتماعی و شرایط جامعه را بهتر می‌شناسد. کسی که کتاب می‌خواند، لایه‌های پیچیدۀ زندگی را بهتر درک می‌کند. ما اگر غذای آلوده ببینیم، پسش می‌زنیم. مگر می‌شود نسبت به غذای روحمان بی‌تفاوت باشیم؟ اگر در خیابان راه برویم و کسی یک سیلی به ما بزند، واکنش نشان می‌دهیم. مگر می‌شود دربارۀ یک محصول فرهنگی که صدها برابر بیشتر از آن سیلی بر روح ما اثر می‌گذارد، بی‌اعتنا باشیم؟ فضای مجازی، فضای آشفته و درهم‌ریخته‌ای ا‌ست. از من به شما گفتن! آثار خوب مکتوب، آیندۀ شما را می‌سازد.»

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA