شاعر شعر روز
نشان درجهیک هنر داشت و در سال 1382، چهرۀ ماندگار ادبیات ایران شد. سرودههایش سرود بودند! در دل مردم کوچه و بازار راه پیدا میکردند و میرفتند مثلاً تا قلب سنندج، روی لبهای یک آبمیوهگیر روستایی انقلابی در سالهای اول انقلاب که همانطور که هویجها را در دستگاه آبمیوهگیریاش میریخت، میخواند «این بانگ آزادیست، کز خاوران خیزد»؛ آنهم وقتی کمتر از دوماه از سرایش این شعر گذشته بود!» (1)
از همان سالها هم با آیتالله خامنهای مراودۀ ادبی و رفت و آمد داشت، چنان که ایشان دربارۀ او گفتند: «در آن گرفتاریها و اشتغالات عجیب و غریب آن روزِ ما؛ او یک دریچهای بود که یک هوای آزادی را به ما میرساند و بنده مغتنم میشمردم» (2)
شاعر بهروز
قریحۀ شعریاش خیلی خوب بود. واقعاً شاعر بود؛ یعنی شاعر بالذّات بود، متصنّع نبود. بر انواع شعر هم تسلط داشت، گسترۀ واژگانی مسلطی داشت و واژههای وسیعی در اختیارش بود. در شعرش تنوع داشت. بهروز بود، مهم این است که بهروز بود.
مثل هوای بهاری
بهترین سرودهای انقلاب، سرودۀ او بود. سرودهایش مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری در دلها نفوذ میکرد. هیچ لازم نبود کسانی وادار شوند که آنها را ترویج کنند یا تقریظ بنویسند و شعر بگویند؛ نه! خود سرود وقتی که خوب تنظیم شده باشد، اثر میکند. سرودهای او اینطور بودند. (3) حمید سبزواری، نزدیک به چهارصد سرود گفته بود و در همۀ این سرودها و شعرها، تلاش کرده بود اتفاقات مهم تاریخ انقلاب را منعکس کند.
یار وفادار انقلاب
حرف شعر و ادب اگر بود، سختکوش و شجاع بود در پشتیبانی از انقلاب. صریح و ثابتقدم بود و موقعشناس. هنر والا و فاخرش را به خدمت گرفت تا انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را با شعر روان و جذّابش، تغذیه و تأمین کند. سرودها، منظومههای بلند، غزلها و قصیدههای خوشساخت و پرمضمونش، ثروت ادبیِ درخوری را تقدیم انقلاب کرد. (4) با انقلاب زیست و برای اسلام و انقلاب سرود و وفادارانه در کنار انقلاب ماند تا در بیستودوم خردادماه 1395، با موی سفیدشده در راه انقلاب، در «سرخآب» سبزوار از دنیا رفت؛ همان سرزمین محبوبی که در آن به دنیا آمده و «دلبستۀ مردمش ز هر باب» (5) بود؛ کنار همشهریان قدردانی که رهبر انقلاب در پیام تسلیتشان بهمناسبت درگذشت استاد سبزواری، از آنها یاد کردند.
پینوشتها:
1. اشاره به خاطرهای به همین مضمون که رهبر انقلاب ضمن یادآوری و بزرگداشت مرحوم سبزواری در دیدار با شاعران در سال 1395، از راوی آن، شهید مجید حداد عادل نقل میکنند.
2. همان.
3. بیانات در دیدار شاعران، 31/3/1395 (با اندکی ویرایش و تلخیص)
4. برگرفته از پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت استاد سبزواری (با اندکی ویرایش و تلخیص)
5. اشاره به شعری که حمید سبزواری برای محل تولدش گفته بود: زان روز که من ساکن سرخاب شدم/دلبستۀ مردمش ز هر باب شدم
6. لازم میدانم یاد رفیق عزیز و شاعر ارجمندمان مرحوم آقای حمید سبزواری را تکریم کنم که در طول این سالهای متمادی یار همیشگی این محفل ما بود؛ همیشه -تقریباً در همهی جلسات- ما از حضور ایشان بهرهمند بودیم. وقتی از مرحوم حمید سبزواری یاد میکنیم صرفاً این نیست که از یک دوستی، از یک شاعری انسان یاد میکند، [بلکه] یک آموزشهایی به انسان داده میشود، یک مفاهیمی منتقل میشود به ذهن انسان از یادآوری حمید و شخصیّت حمید و جمعبندی زندگی شعری حمید. تا زنده هستند این عزیزان، این جمعبندی انجام نمیگیرد -حالا هرکس هم مایل است زودتر جمعبندی بشود، راهش این است-(۲) و تا هستند، کسانی فرصت نمیکنند درست جمعبندی کنند؛ وقتی رفتند، انسان به فکر فرو میرود و نگاه میکند. در مورد مرحوم حمید، اوّلاً ایشان قریحهی شعریاش خیلی خوب بود؛ واقعاً شاعر بود؛ یعنی شاعر بالذّات بود، متصنّع نبود. ثانیاً تسلّط بر انواع شعر داشت، تسلّط بر گسترهی واژگانی داشت، یعنی واژگان وسیعی در اختیارش بود، تنوّع در شعر داشت، بهروز بود، مهم این است که بهروز بود؛ یعنی از وقتی من شناختم آقای حمید را. بنده از اوایل انقلاب -از همان ماههای اوّل انقلاب- با آقای حمید آشنا شدیم و مراودهی ادبی و شعری با ایشان پیدا کردیم در آن گرفتاریها و اشتغالات عجیب و غریب آن روزِ ما؛ او یک دریچهای بود که یک هوای آزادی را به ما میرساند و بنده مغتنم میشمردم. از آنوقت تا آخر عمر، همواره این مرد بهروز بود؛ یعنی شعرش شعر روز بود.
به نظر من ویژگی بینظیر مرحوم حمید سبزواری سرودهای او است؛ هم از لحاظ کمّیّت، هم از لحاظ کیفیّت و محتوا. ما امروز این خلأ را داریم؛ ما امروز هم به سرود احتیاج داریم؛ سرود یک نیازی است. من البتّه در آخر صحبتم [میخواستم] راجع به سرود یک مطلبی را که یادداشت کردهام [بگویم]، خوب است حالا که اسم سرود را آوردیم، همینجا من آنچه را یادداشت کردهام بگویم. به نظر من سرود یک نوعی از شعر بسیار پرتأثیر است، اثرگذار است. از بسیاری از انواع شعر، شاید بگوییم از همهی انواع شعر اثرگذاریاش بیشتر است؛ یعنی گسترش اثرگذاری و سرعت اثرگذاری آن بیشتر است. فرض کنید اگر ما یک سرود مناسبی مناسب با وضع زمان داشته باشیم که این را جوانها در اردوها بخوانند، مثلاً یک مشت جوان در کوهنوردی که میروند با همدیگر بخوانند؛ در اجتماعاتی که هست بخوانند؛ فرض کنید یک مشت جوان در راهپیمایی بیستودوّم بهمن همان سرود را بخوانند. اینها خیلی چیزهای مهمّی است، اینها تکرار معارف و گسترش دادن معارفی است که ما احتیاج به گسترش آنها داریم. سرود این کار را میکند و زود هم اثر میگذارد. فرهنگسازی میکند؛ یکی از خصوصیّات سرود این است که در جامعه فرهنگسازی میکند و سطح هم نمیشناسد؛ یعنی از سطوح بالای معرفتی و علمی و مانند اینها تا سطوح عامّهی مردم همه را با سرعت فرا میگیرد که ما این را در سرودهای مرحوم حمید دیدیم.
خدا رحمت کند شهید مجید حدّاد عادل را -برادر آقای دکتر حدّاد عادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدّ انقلاب آزاد شد -دست ضدّ انقلاب بود، مسلّط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا میآمد، بعد که ضدّ انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب، سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیدهاند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت که دیدم یکی از این آبمیوهگیریها یک بساط آبمیوهگیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همینطور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوهگیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، دو ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آبهویج میگیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض(۳) طرفدار نظام هم نبوده(۴) که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه، همینطور خودش بهطور طبیعی [میخواند]. ببینید، سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ میکند؛ هیچ لازم نیست وادار بشوند کسانی که آن را ترویج کنند، تقریظ بنویسند، شعر بگویند؛ نه، خود سرود وقتی که خوب تنظیم شد [اثر میکند]. ما این را امروز کم داریم؛ امروز به نظر میرسد که ما به این احتیاج داریم و مرحوم حمید سبزواری (رضواناللهعلیه) در این زمینه بهترین بود. حالا من درست یادم نیست، به نظرم آماری که به من دادند حدود چهارصد یا بیش از چهارصد سرود ایشان گفته؛ اینها خیلی باارزش است. اینها را نباید از نظر دور داشت.
حالا اینکه من اسم آوردم از آن شعری که آقای سیّار و آقای عرفانپور مشترکاً گفته بودند(۵) -و من گفتم شنیدم آن را- [این بود که] به نظرم همین شعر بود که شبکههای خارجی ضدّ انقلاب روی آن حسّاس شدند و آن را کوبیدند، یعنی آنها فوراً اهمّیّت این کار را درک کردند -به نظرم برای من نقل کرده بودند و گزارش دادند که از فاکسنیوز و مانند اینها، شروع کردهاند کوبیدن- و آهنگ خوبی که رویش گذاشته شده بود و مضمون خوب شعر، آنها را عصبانی کرده بود، یعنی ناراحت کرده بود؛ [ولی] ما خودمان از آن خبر نداریم؛ یعنی ما ترویج نمیکنیم؛ سرود خوب را ترویج نمیکنیم. به نظر من گفتن سرود خیلی خوب است، آهنگهای خوب روی آن گذاشتن بسیار خوب است و حالا من توصیههایی البتّه در مورد لفظ و ترکیب و مانند اینها دارم که بعد عرض میکنم. خدا رحمت کند حمید عزیزمان را؛ انشاءالله امیدواریم مشمول رحمت الهی باشد و اینهایی که عرض شد که بخشی از خدمات او است، ذخیرهی آخرتش باشد. (دیدار شاعران، 25/3/1395)
7. با دریغ و تأسف خبر درگذشت شاعر نامدار معاصر جناب آقای ممتحنی معروف به حمید سبزواری را دریافت کردم. این نام ماندگار و پر افتخار، یادآور تلاش ارزندهی هنرمندی سختکوش و شجاع در پشتیبانی از انقلاب در عرصهی شعر و ادب است. حمید سبزواری، صریح و ثابتقدم و موقعشناس، هنر والا و فاخر خود را به خدمت گرفت تا انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را از جنبهی اثرگذار شعر روان و جذّاب، تغذیه و تأمین کند. سرودها و منظومههای بلند و غزلها و قصیدههای خوشساخت و پر مضمون او، ثروت ادبیِ درخوری را تقدیم انقلاب کرد. با انقلاب زیست و برای اسلام و انقلاب سرود و وفادارانه در کنار انقلاب ماند. رحمت و رضوان خدا نصیب او باد. مصیبت درگذشت او را به خاندان گرامی و همهی دوستداران بویژه همشهریان قدردان سبزواریش تسلیت عرض میکنم.
سیّد علی خامنهای
۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۵
nojavan7CommentHead Portlet