دختر شینا اسم یک کتاب است؛ کتابی به قلم روان «بهناز ضرّابیزاده» که حالا با چاپهای متعددش که خبر از استقبال خوانندگانش دارد، یکی از آن نمونههای آشنای خوب ادبیات دفاع مقدس است. اسم این کتاب اما از یک شخصیت واقعی وام گرفته شده؛ از خود دختر شینا که نام شناسنامهایش، «قدمخیر محمدی کنعان» است؛ همان «قدمخیر بانوی» خودمان.
قدمخیر دختر روستایی سادهای بوده؛ عزیزکرده پدر و شینا، مادرش. اصلش «شیرینجان» که در زبان کودکانه قدمخیر، تبدیل شده به «شینا». زندگی قدمخیر از لحظهای که پسرعمویش، «صمد»، وارد آن میشود، دیگر با آن زندگی ساده و بیدغدغه روستایی توفیر میکند. صمد، مرد انتخابهای بزرگ است. چه وقتی تازهعروسش را به خدا میسپارد و برای کار، پی روزی حلال، از همدان به تهران میآید و همانجا دلبسته انقلاب میشود، چه وقتی مرد روزهای اول انقلاب است و درگیر سروسامان دادن کارهای دشوار کشورش و چه وقتی راهی جنگ میشود. در همه این انتخابها، کسی که پابهپای صمد میآید و بار سنگین مشکلات را به دوش میکشد، قدمخیر است. برای اینکه دشواری این زندگیِ دستتنها را بهتر بفهمید، باید ذهنتان را ببرید به سالهای دهه پنجاه و شصت. شوفاژ و بخاری گازی را فراموش کنید. بروید به عصر بخاری نفتی؛ آنهم با نفتی که در دسترس همه نیست و در روزگار جنگ، باید در صف چندین ساعته ایستاد تا سهمیهای اندک از آن را به خانه برد. ذهنتان را ببرید به خانه زنی که با پنج بچه قدونیمقد، در سختترین روزهای زندگیاش تنها مانده؛ از لحظههای سخت تولد فرزندانش بگیر تا شبهای تبدار مریضیشان تا سرمای استخوان سوزی که او را، دلنگران بچههای درخانه تنهامانده، کشانده در همان صف طویل نفت.
قهرمان کتاب دختر شینا، خود دختر شیناست. خود قدمخیر است؛ قدمخیری که اگر همسرش سردار جنگ است و فرمانده میدان؛ او هم بر دوش، ستارههای افتخار، فراوان دارد. کتاب نوشته شده تا همین ستارهها را نشانمان بدهد. اگرچه گاهی بیشازحد به گزارش زندگی روزمره قدمخیر نزدیک میشود و به ورطه تکرار میافتد، اما لحظات چشمگیر و بهیادماندنی بسیار دارد و قلم کارآزموده نویسنده، این لحظات را بهدرستی و زیبایی ترسیم کرده.
صمد –که نام شناسنامهایش «ستار ابراهیمی هژیر» است و باید خودتان کتاب را بخوانید تا لذت کشف راز این اختلاف را در نام و نام خانوادگی او بفهمید- در جوانی در عملیات کربلای پنج شهید میشود و این یعنی قدمخیر هم در جوانی میشود همسر شهیدی با پنج بچه کوچک. او جهادش را ادامه میدهد و یکه و تنها، بچههایش را بزرگ میکند تا وقتی در سال 1388، مرگ او را به وصال دوباره همسرش میرساند.
این کتاب را انتشارات سوره مهر اولینبار در سال 1390به چاپ رسانده و در شهریورماه 1391، رهبر انقلاب بر آن تقریظی نوشتهاند که بهعنوان حسن ختام آن را در ادامه میخوانید:
«بسمهتعالی
رحمت خدا بر این بانوی صبور و باایمان و بر آن جوان مجاهد و مخلص و فداکاری که این رنجهای توانفرسای همسر محبوبش نتوانست او را از ادامه جهاد دشوارش باز دارد. جا دارد از فرزندان این دو انسان والا نیز قدردانی شود».
1)پیام به کنگره هفت هزار زن شهید کشور 1391/12/16
nojavan7CommentHead Portlet