nojavan7ContentView Portlet

مبارزه همیشگی
مبارزه همیشگی
از گسترش تشیع در ایران تا مبارزات امام رضا علیه‌السلام

ورود تشیع و مکتب محبت و ارادت به اهل‌بیت به ایران، یک‌باره نبوده است بلکه به صورت تدریجی بوده و قرن‌ها طول کشید تا این مکتب در سراسر ایران رسوخ کند. وقتی مطالب تاریخ‌نگاران را می‌خوانیم، پذیرش اسلام از سوی ایرانیان با رضایت بوده است. هرچند در مناطقی مقاومت‌ها و درگیری‌هایی رخ داد، ولی درمجموع، سرعت و وسعت پذیرش اسلام در ایران، نشان از استقبال مردمان این سرزمین از توحید و معارف دین رسول‌الله (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وسلم) داشت.
بعدها به‌واسطه شرایطی که در سرزمین‌های اسلامی حاکم شد و به دلیل برسرکار آمدن دولت‌ها و خلفای غاصب و ظالم، ایران کم‌کم به پایگاه دوستداران و مریدان اهل‌بیت تبدیل شد. شاید برای شما نوجوانان جالب باشد که بدانید ورود تشیع به ایران، چند مرحله اصلی داشته است.

1

دوره اول؛ پس از حکومت امیرالمؤمنین

تا قبل از حکومت امام علی علیهالسلام ایرانیان، اگرچه از جامعه طبقاتی دوره ساسانی رها شده بودند، ولی تا قبل از اینکه امام علی علیه‌السلام سکان حکومت اسلامی را در دست بگیرند، مردم ایران این احساس را داشتند که در برابر وضع طبقاتی جدیدی قرار گرفته‌اند که بین عرب و غیرعرب تفاوت گذاشته شده است. اما وقتی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به حکومت رسید، ایرانیان با شیوه مُلک‌داری او آشنا شدند و در مقایسه با پیشینیان، تفاوت‌های علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام را آشکارا دیدند. در زمان کوتاه خلافت آن حضرت، کارگزاران یا همان مسئولان حکومتی جرئت تخلف و سوءاستفاده از موقعیت‌شان را نداشتند و در صورت تخلف، حضرت، آشکار یا پنهان، به‌سرعت با آن‌ها برخورد می‌کرد. برخلاف دیگران، ایشان هیچ فرقی میان عجم و عرب نمی‌گذاشت.
این رویکرد بعدها در رفتار امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام نیز مشاهده شد و حتی در قیام افرادی نظیر مختار ثقفی نیز امتداد یافت. وقتی ایرانیان تفاوت آشکار رفتار اهل‌بیت و یاران آن‌ها را می‌دیدند، بیش‌ازپیش به شیوه رفتار علوی علاقه پیدا می‌کردند. همین موضوع باعث شکل‌گیری پایگاه‌های مختلف شیعیان در ایران شد.

2

دوره دوم؛ ورود تشیع به نواحی مرکزی ایران

جانشینان معاویه، یعنی خلفای اموی، پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام به آزار، شکنجه و کشتار اولاد اهل‌بیت و شیعیان پرداختند. در زمان امویان، بسیاری از شیعیان به‌دلیل فشارهای سیاسی و عقیدتی، راه مهاجرت را در پیش گرفتند و یکی از سرزمین‌های مناسب برای مهاجرت، ایران بود. دلیل مهاجرت خاندان اهل بیت به سمت ایران این بود که اولاً به واسطه شیوه حکومت‌داری امام علی علیه‌السلام محبت اهل‌بیت در این نواحی رواج یافته بود و هم اینکه ایران از مرکز خلافت دور بود و گروه‌هایی از ایرانیان در آنجا علیه دستگاه ظالم خلفای اموی مبارزه می‌کردند.
یکی از مناطق مهمی که در اواخر قرن اول هجری محل تجمع شیعیان شد، شهر قدیمی قم و نواحی دیگری همچون ری، آوه، کاشان و... بود. قم را می‌توان نخستین مرکز تجمع شیعیان در ایران دانست.

3

دوره سوم؛ ورود تشیع به مناطق شرقی ایران

بعد از واقعه کربلا و به‌ویژه تا اواخر قرن اول هجری، شیعیان زیادی از بصره و کوفه به خراسان مهاجرت کردند تا از فشارهای دولت اموی در امان باشند. این مهاجرت‌ها شامل شیعیان نواحی مرکزی ایران نیز می‌شد. برخی دیگر نیز توسط خود دولت اموی به نواحی دوردست شرقی ایران کوچانده یا به قول امروزی‌ها تبعید می‌شدند تا از مرکز خلافت دور باشند. فعالیت‌ها و تبلیغات پنهانی شیعیان در این نواحی که شامل خراسان و سیستان امروزی می‌شد، باعث شد بعد از کوفه و قم، این سرزمین‌ها نیز محل تجمع شیعیان شود.

4

دوره چهارم؛ ورود علویان و سادات به ایران

پس از مهاجرت شیعیان به ایران، آن دسته از خانواده اهل‌بیت که به واسطه ظلم حاکمانِ وقت، به سرزمین‌های مختلفی همچون مراکش، الجزایر، یمن و عمان مهاجرت کرده بودند به سمت ایران آمدند، زیرا همان‌طور که گفته شد، مناطقی که در ایران مورد توجه شیعیان بود، گسترده بود. بیشتر سادات از قرن دوم به بعد وارد ایران شدند و پس از ورود حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام به ایران، مهاجرت آن‌ها سرعت بیشتری گرفت.

5

چرا خاندان اهل‌بیت به ایران مهاجرت کردند؟

چهار دلیل اصلی و مهم باعث مهاجرت خاندان اهل بیت به ایران بود:
اول، وجود مناطق صعب‌العبور در شمال ایران، به‌ویژه گیلان و مازندران و کوهستان‌های سر به فلک کشیده و سرزمین‌های دور از دسترس در منطقه خراسان، مناطق امنی را برای مهاجرت سادات فراهم کرده بود. به‌طورمثال، پس از قیام یحیی‌‌بن‌عبدالله، علویان زیادی به طبرستان و مناطق شمالی ایران آمدند و مردم آنجا بعد از سال‌ها، نخستین بار توسط علویان اسلام آوردند. چنانچه در تاریخ آمده است اسلام اهل طبرستان، از همان اول با مذهب شیعه و به‌وسیله اولاد امام حسن علیه‌السلام بوده است.
عامل دوم، دستیابی به شرایط بهتر برای فعالیت و زندگی بود. به‌دلیل استقبال مردم نواحی گوناگون از اولاد رسول‌الله (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سرزمین‌های مختلف ایران بسترهای مناسبی برای رشد و گسترش علویان بود.
عامل سوم، توصیه امامان معصوم به فرزندانشان برای مهاجرت به مناطق مختلف بود. ائمه از این طریق می‌کوشیدند تا معارف اسلام را بدون تحریف و دست‌کاری، به سرزمین‌های مختلف اسلامی برسانند. برخی از امام‌زادگانی که امروز در ایران و سایر سرزمین های اسلامی آرمیده اند، از جمله کسانی بودند که به امر امامان، به‌عنوان مرجع دینی و عقیدتی به آنجا کوچ کرده‌اند.
عامل چهارم که عامل مهم و اساسی در ورود سادات به ایران و گسترش بیش‌ازپیش تشیع است، عزیمت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام به ایران بود. حرکت ایشان مبدأ تحولات بسیاری در جهان اسلام شد و توانست علاوه بر باطل کردن سیاست‌های مأمون عباسی، شرایط را برای گسترش بیشتر تشیع فراهم کند. با این شرایط بود که دایره وسعت تشیع و تجمع شیعیان در ایران به مناطق مشخصی همچون خوزستان، فارس، سیستان، سبزوار (بیهق)، خراسان، ماوراءالنهر (مرو و نواحی دیگر)، مازندران، طبرستان، طالقان، ری، قم، آوه (اطراف ساوه)، کاشان، اصفهان، یزد، آذربایجان و... رسید.

6

عزیمت امام رضا علیه‌السلام به ایران

در سال 200 هجری، مأمون عباسی به امام رضا علیه‌السلام نامه نوشت و ایشان را به مرو، پایتخت خلافت عباسی فراخواند. حضرت، نخست نپذیرفتند اما با اصرارهای مأمون که نهایت منجر به تهدید شد، ایشان در سال 201 هجری- قمری رهسپار مرو شدند. اصل ماجرا بر سر موضوع ولایتعهدی خلیفه بود که مأمون می‌خواست آن را به امام تحمیل کند. مأمون از این سیاست پیچیده که حتی نزدیکان او هم از ابعاد مختلف آن اطلاعی نداشتند، اهداف مختلفی را دنبال می‌کرد.

7

اهداف مأمون از واگذاری ولایتعهدی به امام رضا علیه‌السلام چه بود؟

اول اینکه ازنظر مأمون، این سیاست می‌توانست مبارزه‌های انقلابی شیعیان علیه حکومت عباسی را آرام کند و باعث شود شیعیان به واسطه حضور امام رضا علیه‌السلام در جریان حکومت دست از فعالیت‌های انقلابی‌شان بردارند.
اما دومین هدف مأمون این بود که امام رضا علیه‌السلام ولایتعهدی خلیفه عباسی را قبول کند تا شیعیان دیگر ادعا نکنند خلافت عباسی و اموی غاصب‌اند و حکومت را از خاندان علی علیه‌السلام غصب کرده‌اند. مأمون تلاش می‌کرد با جلب رضایت حضرت به سمت حکومت خود، به خلافت خاندان عباسی مشروعیت و به ادعای شیعیان رنگی ریاکارانه دهد.
سومین هدف مأمون این بود که او می‌خواست با تحمیل ولایتعهدی خود به امام رضا علیه‌السلام ایشان را بیش‌ازپیش زیر نظر بگیرد.
چهارمین هدف مأمون این بود که با قبول ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه‌السلام رنگ مردمی بودن ایشان کم‌رنگ و دایره نفوذشان محدود به شرایط حکومت عباسی شود.
مأمون در هدف پنجم به دنبال این بود که با استفاده از این حربه، به خود و حکومت عباسی وجهه‌ای ببخشد که تا پیش از آن نه خلفای قبلی عباسیان این وجهه را داشتند و نه هیچ‌یک از خلفای اموی.
هدف ششم مأمون این بود که وانمود به یک‌رنگی با امام رضا علیه‌السلام کند. او می‌خواست برای تصمیماتش از امام رضا علیه‌السلام مایه بگذارد و کارهایش را توجیه کند. به همین دلیل رنگ نمادین حکومت عباسیان را از سیاه به سبز تغییر داد. غافل از اینکه در برابر سیاست‌ها و اهداف ریاکارانه او، بصیرت و کیاست علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام قرار داشت.

8

امام رضا علیه‌السلام چگونه نقشه‌های مأمون را نقش بر آب کرد؟

اول: حضرت برای خنثی‌سازی نقشه‌های مأمون و حتی تبدیل این تهدید به فرصتی طلایی برای شیعیان، از همان آغاز سفر خود از مدینه، نارضایتی شدیدشان را ابراز داشتند و حتی دستور دادند کسی از اهل‌بیت همراهشان نیاید و در مدینه بمانند، شیون و زاری کنند که این سفر، سفر مرگ ایشان و بی‌بازگشت است. خبر نارضایتی امام رضا علیه‌السلام از سفر به مرو و قبول ولایتعهدی به‌سرعت در مدینه و مکه منتشر شد و ازآنجا نیز به سایر شهرهای اسلامی رسید.
البته جمعی از اهل‌بیت پس از عزیمت امام به سمت مرو، نه همراه ایشان، بلکه به دنبال ایشان رهسپار ایران شدند. بزرگانی همچون خواهر بزرگوار ایشان حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها، برادر بزرگوارشان حضرت احمدبن‌موسی علیه‌السلام و برخی دیگر از فرزندان امام موسی کاظم علیه‌السلام، رهسپار ایران شدند. بیشتر آن‌ها مورد تعقیب مأموران خلافت قرار گرفته و شهید شدند.
دوم: ایشان در آغاز سفر و در طول مسیر، همواره به‌طور آشکار مخالفتشان را با پیشنهاد مأمون ابراز می¬کردند و دستگاه خلافت عباسی را خوار می‌کردند و تأکید داشتند که من تهدید به قتل شدم تا ولایتعهدی را قبول کردم!
سوم: با توجه به اصرارها و در نهایت تهدیدهای مأمون، امام تنها به یک شرط حاضر به پذیرش ولایتعهدی شدند. شرط دخالت نکردن در هیچ‌کدام از بخش‌ها و تصمیم‌گیری‌های حکومت عباسی! این تدبیر حضرت، هرچند مأمون را در تنگنا قرار می‌داد، اما وی همچنان امید داشت که با سیاست‌های دیگر خود، این شرط را بی‌اثر کند؛ مثلاً ماجرای خواندن نماز عید فطر توسط امام به‌گونه‌ای شد که وقتی مأمون دید استقبال از امام رضا علیه‌السلام بسیار گسترده است، دستور داد ایشان را از میانه راه برگردانند تا تدبیرش برای درگیرکردن ایشان در امور دستگاه عباسی، تبدیل به افتضاحی سیاسی نشود.
چهارم: امام در طول مسیر و در مدتی که در مرو و مناطق اطراف آن بودند، مکرراً درباره امامت شیعی برای مردم صحبت می‌کردند. این مسئله باعث شد که مدح ایشان و اهل بیت پیامبر مرسوم شود، درحالی‌که تا پیش‌ازآن بر بالای منبرها، از آل علی به نیکی یاد نمی‌شد و شیعیان متهم به خروج از دین بودند.
پنجم: درحالی‌که مأمون می‌خواست امام از مردم ‌دور باشد و به همین دلیل مسیر حرکت ایشان را از مدینه به سمت ایران طوری طراحی کرد که از شهرهای شیعی عبور نکند، حضرت در تمام مسیر با مردم ارتباط مؤثر برقرار و به مسائل و مشکلات آن‌ها رسیدگی کردند.
ششم: مجموع فعالیت‌های هوشمندانه حضرت در مسیر چهارماهه عزیمت به خراسان و فعالیت‌هایشان در مرو و خراسان، مانند مناظره‌های اعجاب‌انگیزشان با سایر علمای اسلامی و بزرگان ادیان دیگر، باعث شد نخبگان شیعی در تمام سرزمین‌های اسلامی فعال شوند و معارف شیعه و محبت اهل‌بیت را تبلیغ و ترویج کنند.

9

نقشه شکست خورده مأمون

هرچند مأمون، انسانی ظالم و خون‌ریز بود و برای به‌دست آوردن خلافت، امین عباسی، برادر خود را در بغداد گردن زد، اما فردی زیرک و باهوش بود و بسیار به علم و دانش اهمیت می‌داد و از سیاست نیز بهره فراوانی داشت. اگرچه او می‌کوشید با دادن نسبت‌های دروغ و انتساب حدیث‌های ناصحیح به امام رضا علیه‌السلام و برگزاری جلسات مناظره متعدد، دوباره به اهدافش برسد، ولی نهایتاً در عرصه علم، تدبیر و سیاست، به علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام باخت و کارش به‌جایی رسید که با دست خود و بدون هیچ واسطه‌ای، امام معصوم را به شهادت رساند.
مأمون بی‌آنکه متوجه باشد در چه مسیری قدم می‌گذارد، امام رضا علیه‌السلام را از امکانات بی‌حدومرزی برخوردار کرد و حضرت با استفاده از آن‌ها و داشتن روحیه مبارزه‌طلبی، حقانیت شیعه و اهل‌بیت پیامبر را اثبات و گسترش داد ضمن اینکه دیگر برای همه آشکار شده بود که امام هیچ تمایلی به ولایتعهدی ندارد و در حکومت مأمون نیز دخالت نمی‌کند.

10

زنجیره طلا

سلسله‌الذهب* (زنجیره طلا)، به احادیثی گفته می‌شود که معصومی از پدران معصوم خود نقل می‌کند؛ اما این عنوان، مشخصاً به حدیث معروف و مستندی گفته می‌شود که امام رضا علیه‌السلام در نیشابور فرمود؛ «...خداوند گفته است «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد، با صدای بلند فرمود: «البته با شروطی که من خود یکی از آن شروط هستم.»
در تفسیر این شرط امام رضا علیه‌السلام فرمودند که این شرط به تمام معصومین برمی‌گردد که برای ورود به حصار امن الهی، باید ولایت تمامی معصومان را پذیرفت.

11

پی‌‌نوشت

* کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. کلام «لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است. پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرط‌ها هستم. به عبارت دیگر ولایت اهل بیت پیامبر شرط توحید و یگانگی خداوند است.

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA