nojavan7ContentView Portlet

یادمان باشد...!
یادمان باشد...!
معرفی کتاب «یادت باشد»، روایت زندگی شهید «حمید سیاهکالی»

پرستو علی‌عسگرنجاد- شاید شما هم دلتان بخواهد. از کجا معلوم؟ اصلاً شاید نیتش را هم داشته‌اید که جناب کرونا، این‌ مهمان ناخوانده کنگر خورده و لنگر انداخته، از راه رسیده و شما را منصرف کرده. اصلاً «شاید» نه، «حتماً»! حتماً تا به ‌حال دست‌کم یک‌بار دلتان خواسته از رمز زندگی یک‌ شهید سر در بیاورید و بفهمید آخر کدام کیمیا، کدام راز بزرگ در زندگی‌اش بوده که او را به عاقبتی چنین سپید و نورانی رسانده؟ شاید نیت هم کرده‌اید یک‌ روز، بی‌خبر زنگ خانه شهیدی را بزنید و از خانواده‌اش بخواهید برایتان از او بگویند و حالا، در این‌ روزهای خانه‌نشینی، دستتان کوتاه و خرما بر نخیل است. 
می‌خواهم سر شاخه را کج و این ‌راز شیرین را به شما کمی نزدیک کنم. می‌خواهم کتابی به دستتان بدهم که اگر آن را بخوانید، آن راز بزرگ بیرون می‌ریزد و می‌توانید از نمای نزدیک، مسیر شهادت را نگاه کنید: «یادت باشد». بله! این، نام همان کتابی است که باید یادتان باشد.

1

مسیر سبز خوش‌عاقبت

«یادت باشد» یک زندگینامه نوشت است؛ کتابی تقریباً سیصد صفحه‌ای که به همت انتشارات شهید کاظمی چاپ شده تا شهید مدافع حرم، «حمید سیاهکالی» را به روایت همسرش، «فرزانه سیاهکالی» به شما معرفی ‌کند. درست فهمیدید! شباهت نام خانوادگی شهید و همسرش، خبر از نسبت فامیلی آن‌ها می‌دهد. اینجا نُقل ماجراست در کام شما! پس همسر شهید این ‌شانس را داشته که در همین‌ رفت‌وآمدهای فامیلی، شاهد روزهای کودکی و نوجوانی حمید باشد و بتواند گوشه‌ای از سبک زندگی او را در آن‌ روزها، همان‌ وقت‌ها که هم‌سن‌وسال شما بوده، نشانتان بدهد. او برایتان از سربه‌زیری، متانت و درعین‌حال شیطنت‌های حمید می‌گوید تا ببینید او هم در نوجوانی، در آغاز مسیر، همان‌ مسیر سبز خوش‌عاقبت، شبیه من و شما بوده و بعد، با انتخاب‌هایش، راه آسمان را کوتاه و کوتاه‌تر کرده.
«رسول ملامحمدحسنی» نویسنده کتاب، با قلمی روان و خوش‌خوان، زوایای مختلفی از زندگی این ‌شهید را از دریچه چشم همسرش به ما نشان داده. با خوش‌سلیقگی او در انتخاب و پرداخت خاطرات، کتاب پر شده از اتفاقات به‌یادماندنی و درس‌های شیرین؛ آن‌قدر که در هر صفحه دستِ‌کم یک‌ ویژگی از شهید را پیدا می‌کنید که از روی دستش مشق بردارید و تمرین کنید. ارتباط دائمی حمید با شهدای شهرش و همت او در همواره یاد کردن از شهدا، توجهش به نماز اول وقت و عبادات مستحبی مثل نماز شب که بزرگان دینی ما هم بر آن تأکید بسیار دارند، توجه زیاد به حق‌الناس و تلاش او برای رضایت پدر و مادرش، همه نکات برجسته‌ای هستند که از دل خاطرات، خود را به ما نشان می‌دهند. این‌ نشانه‌ها بیشتر و بیشتر می‌شوند تا سال 1394، وقتی حمید در سوریه برای دفاع از حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام به شهادت می‌رسد.
می‌دانید شیرین‌ترین ‌بخش ماجرا کجاست؟ وقتی می‌فهمیم رهبر انقلاب هم این‌ کتاب را خوانده‌اند و حتی در یکی از بیاناتشان، به ماجرای ازدواج حمید و فرزانه و نذر آن‌ها برای بی‌گناه‌ بودن مراسم عروسی‌شان اشاره‌کرده‌اند! (قبلاً یادداشتی دقیق‌تر درباره همین ‌موضوع آماده کرده‌ایم که می‌توانید آن را اینجا بخوانید). این می‌تواند بهانه خیلی ‌خوبی باشد برای اینکه به سراغ ‌کتاب «یادت باشد» بروید. اما جالب‌تر اینکه همسر شهید در این‌ کتاب، به ارادت ویژه حمید به رهبر انقلاب اشاره می‌کند و برایمان می‌گوید او چقدر به بیانات آقا اهمیت می‌داده. ببینید:
«تازه سفره شام را جمع کرده بودیم که شبکه یک سخنرانی آقا را پخش کرد. به مناسبت نوزده دی، مردم قم به دیدار ایشان رفته بودند.
حمید سریع جلوی تلویزیون نشست و مشغول گوش‌ دادن سخنرانی شد. پدر حمید هم که از بسیجی‌های زمان جنگ بود، مثل حمید از اول تا آخر سخنرانی را گوش کرد. حمید همه سخنرانی‌های آقا را کامل گوش می‌داد. هرکدام را هم که نمی‌رسید، بعداً از اینترنت می‌گرفت و نکات مهمش را یادداشت می‌کرد. برای همه سخنرانی‌ها همین‌ روال را داشت. هرکجا پای سخنرانی می‌نشست یک‌ دفترچه و خودکار همراه داشت. وقت‌هایی که دفترچه همراهش نبود از کوچک‌ترین ‌کاغذِ ممکن مثل فیش‌های خرید استفاده می‌کرد. بعداً از همین ‌مطالب در مباحث حلقه‌های صالحین، جمع رفقایش بعد از هیئت یا برای صحبت با سربازهایش استفاده می‌کرد» (صص144-145)
کتاب «یادت باشد» با همین‌ قطع جیبی دل‌نشینش، تا به حال بارها و بارها چاپ شده و این خودش نشانه‌ای است از شیرینی داستان زندگی شهید حمید سیاهکالی. اگر این ‌روزها نمی‌شود خودمان مستقیم به خانه شهدا برویم و به خانواده‌شان سر بزنیم، این ‌کتاب فرصت خوبی است که حال و هوای شهدا را به اتاقمان بیاوریم و به سبک زندگی آن‌ها دقیق‌تر نگاه کنیم. خدا را چه دیدید؟ شاید بعدها همین‌ کتاب‌ها شدند نقطه عطف زندگی ما برای اتفاقی عظیم؛ مثل همان ‌اتفاقی که برای شهید حمید سیاهکالی افتاد.

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA