در مورد امام علی علیهالسلام و فرزندشان امام حسین علیهالسلام زیاد شنیدهایم که در جنگ و مبارزه بودهاند، اما شاید کمتر کسی امام رضا علیهالسلام را امامِ مبارزه بداند. چرا امام هشتم امام مبارزه است؟ امام که در جنگها شرکت نداشتند؟
- هستی، جلوه خیر و شر است. اگر عقل، سپاهیانی دارد جهل هم سپاهیانی دارد. این تضاد و درگیری و کشمکش در طول تاریخ و به امتداد حیات انسان است که وجودش و جانش بسترش «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (۱) است. یعنی اگر دو گرایش الهی و غیر الهی وجود دارد، انسان در تاریخ حیات خودش، همواره شاهد این نزاعها بوده است. مثلاً هابیل و قابیل درعینحال که دو برادر بودند با هم نزاع داشتند، اینها از این دو جریان نمایندگی میکنند. نمرود در برابر ابراهیم، فرعون در برابر موسی و همینطور که تاریخ را ادامه بدهید انبیا و دشمنانشان، اهلبیت و دشمنانشان و این ادامه دارد تا زمان ما و تا قیام قیامت. پس مبارزه بهاندازه تاریخ زندگی بشر سابقه دارد و در ذات حیات اجتماعی بشر است. مبارزه گاهی سویه نظامی پیدا میکند، صدای شمشیرها و صدای شیهه اسبها و در زمان ما صدای غرش توپها، تانکها و انفجارهاست. گاهی سویه فرهنگی دارد. سویه اقتصادی دارد. سویه اجتماعی دارد؛ ولی مبارزه است. جنگ لزوماً به معنای مبارزه نظامی نیست. همانطور که پیامبران در طول تاریخ، در مقابل دشمنان صفآرایی کردند، میدانهای صفآرایی متفاوت است. گاهی میدان صفآرایی موسی با فرعون میدانی بوده که ساحران بیایند و سِحرهایشان را نشان دهند. در زمان اهلبیت هم همین بوده است. این نیست که مبارزه فقط در دوران پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) بوده باشد. امام سجاد علیهالسلام هم مبارزه میکردند، منتهی مبارزهشان عمدتاً از جنس فرهنگی و تبیین بوده است. امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) هم مبارزه میکردند و صفآراییهای فرهنگی و معرفتی داشتند. امام رضا علیهالسلام هم، در صف اول مجاهده و مبارزه بودند. حتی قبول ولیعهدی ایشان، بر اساس برنامه مبارزه بوده است. به همین دلیل وقتی به ایشان پیشنهاد ولیعهدی داده میشود، شرایطی را مطرح میکنند که باز داستان مبارزه را نشان میدهد. مسیری که حضرت رضا علیهالسلام از مدینه به سمت طوس حرکت میکنند، در جایجای این مسیر، بحث، بحث مبارزه است. معروفترینش نیشابور است. همانطور که میدانید حکومت، ممنوع کرده بود که مردم با امام رضا علیهالسلام در تماس باشند، اما جمعیت زیادی از مردم با کاغذ و قلم جمع شده بودند. حضرت رضا علیهالسلام هم در درون کجاوه بر شتر سوار بودند، مردم و بزرگان و علما خیلی درخواست میکردند که حرفی بزنید، حدیثی بگویید که حضرت، حدیث معروف سلسلهالذهب را گفتند: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی.» بعد که یک مقدار جلوتر رفتند گفتند: «بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»(۲) این مبارزه است. فرمودند: توحید شروطی دارد و من هم از شروط توحیدم. یعنی ولایت از شرایط توحید است. یعنی دستگاه جوری که برپا بود، دستگاه بنیالعباس باید برچیده شود. در تاریخ آمده است که وقتی حضرت رضا علیهالسلام به تقاضای مأمون خواستند نماز عید فطر بخوانند، وقتی امام حرکت کردند و جمعیت آمد، یک صفآرایی فرهنگی شکل گرفت. به همین خاطر حضرت رضا علیهالسلام را برگرداندند، یعنی تمام کنشها و تمام چیزی که انجام میدهند در مسیر این مبارزه است. الآن دشمنانی در مقابل جمهوری اسلامی هستند که با همه توان صفآرایی کردهاند. در حال حاضر نقطه حملهشان مثلاً بحث اقتصادی و تحریمهاست؛ این مبارزه است. وقتی در عرصه فرهنگ فشار بیاورند، میشود مبارزه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی. گاهی اوقات هم مبارزه نظامی و جنگی است.
مبارزه حضرت چه ابعادی داشت؟ از چه روشهایی استفاده میکردند؟
از زمان امام صادق علیهالسلام، اهلبیت یک شبکه وکالت داشتند که در اقصی نقاط کشور و اسلام شکل گرفتهبود. شبکهای که بهصورت مویرگی و زیرپوستی جریان فکری اهلبیت را منتشر میکرد. این شبکه هر چه جلوتر آمد قویتر شد و حضرت رضا علیهالسلام بخش عمدهای از پیامها و کارهایشان را از طریق همین شبکه منتشر میکردند. این شبکه وکالت، یک شبکه نامحسوس و غیررسمی بود. یک جریان مبارزاتی منسجم و بدون نشانههای قابلشناسایی. آنوقت حضرت رضا علیهالسلام این شبکه را توسعه دادند.
یکی از تکنیکهایی که در قبولی ولایتعهدی اتفاق افتاد این بود که بدنه اجتماعی شیعیان بهواسطه جایگاهی که حضرت رضا علیهالسلام در مناسبات سیاسی و اجتماعی به عهده گرفتند، توانستند قدرت پیدا کنند و بر اساس آن قدرت یک انسجام جدی داشته باشند.
بهعنوان مثال تاریخ میگوید شیعه در آن روزگار، یک استعداد، آمادگی، عطش و انتظار جدی برای جانشینی امام و ادامه سلسله امامت دارد. وقتیکه جامعه منتظر امامت و امام بعدی است، پیداست که این مسئله خیلی عمومی شده است و این از رهگذر فضایی بود که امام رضا علیهالسلام در روزگار خودشان به وجود آوردند.
نوجوانهای امروز در شرایطی هستند که نه انقلاب، نه جنگ و نه این جنس مبارزه را دیدهاند، با توجه به مشی امام رضا علیهالسلام چطور میتوانند مبارزه کنند و روحیه مبارزه را در خود حفظ و تقویت کنند؟
- مبارزه برای کسانی است که هدفهای بزرگ دارند. در زمان جنگ تحمیلی من دانشآموز دوره راهنمایی بودم. همکلاسیهایی داشتم که ۱۲ و ۱۳ساله بودند ولی آنقدر نگاه بزرگی داشتند که جبهه میرفتند. کلاس اول و دوم راهنمایی بودیم اما آنها با گریه و التماس به جبهه میرفتند. تا وقتیکه انسان از بازیچهها و روزمرگیها خلاص نشود، راجع به مبارزه نمیتواند صحبت کرد. خدا را شکر در این زمان هم، از این نوجوانان زیاد هستند که چنین درکی دارند. از نوع درس خواندنشان، سؤال پرسیدنشان، حتی مهارتآموزیشان مشخص است. حتی نوجوانانی هستند که زبانهای خارجی را یاد میگیرند تا بتوانند در تمدن باشکوه اسلامی نقشی در سرزمینهای دیگر داشته باشد. کسانی هستند که چنین اهداف بزرگی را ترسیم کردهاند. به تصمیمات و مهارتهای بزرگ روی آوردهاند. آرمانگرایی است که در انسان مبارزه را به وجود میآورد. مهمترین اصل، اصل توجه به آرمانها و اهداف و توجه به تمدن و حرکت تمدنی است. این کار هم شدنی است و هم اتفاق افتاده و هم در سالهای دفاع کاملاً حس کردیم.
بعد از اینکه نوجوانان هدفگذاری کردند، در مسیر رسیدن به اهداف ممکن است خستگی و یا ناامیدی برایشان به وجود بیاید، چه کنند که خسته نشوند و مبارزه را ادامه دهند؟
- سه کار را حتماً باید انجام دهند. اول: مطالعه. نمیشود کسی حرف از مبارزه بزند، مگر اینکه آدم عمیقی باشد. باید آثار شهید مطهری، شهید آوینی، آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی مثل طرح اندیشه کلی در اسلام، انسان دویست و پنجاه ساله را بخواند و با آنها مأنوس شود. گاهی اوقات گروههای چهار پنج نفری بهصورت هفتگی بنشینند کتابها را باهم مباحثه کنند. فضای مجازی و روزنامهای آدم را سیراب نمیکند چون عمیق نیست.
دوم: حتماً باید رفقای همراه و همدل پیدا کنند. در مساجد، مدارس، مراکز آموزشی میتوانند گروههای همسان و همشکل را با چنگ و دندان پیدا کنند و تفریح، سفر، مهمانی و رفاقتشان با این افراد باشد، منتهی هدفمند. طبیعتاً به اقتضای دوره نوجوانی، شادی و هیجانات هم داشته باشند.
سوم: اهل مبارزه بودن امکان ندارد، مگر اینکه اهل اقدام باشیم. مثال واضحش گروههای جهادی است. این یکی از ظرفهای اقدام است. حتماً باید اهل اقدام و اهل کار باشیم. در دوره نوجوانی و جوانی بخشی از وقتمان را برای اقدام بگذاریم. خداوند در قرآن میفرماید: «وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا» (۳) که بسیار حرف بزرگی است. کسانی که در راه ما مجاهده و تلاش میکنند، ما به آنها راههایمان را نشان میدهیم. نمیشود انسان فکر کند که با بحثهای نظری و تئوری در حال مبارزه است. اینها در یک راستا و در کنار هم است. به همین دلیل هر جا در قرآن «آمنوا» آمده، «عملوا الصالحات» هم آمده است. بهخصوص در زمان ما که مشکلات فرهنگی و اقتصادی بسیاری وجود دارد. یک نوجوان انقلابی، نوجوان مبارزی است که پا در میدان و عرصه نیاز و احتیاج بگذارد. در همین مسئله کرونا تعداد زیادی از نوجوانان، برای تولید ماسک و مواد ضدعفونی همکاری کردند یا در کمکرسانی به مردم در حوادث سیل و زلزله درخشیدند. همینکه اقدام میکنند و وارد میدان میشوند یعنی بخش معرفتی مبارزه کردن را به بخش مهارتی تبدیل کردهاند و حقیقتاً مجاهد و مبارزند. مبارزه و مجاهدت فقط یک شیوه ندارد اما وقتیکه صحبت از اقدام و عمل میشود و اصطلاحاً انسان برای نظر و نظریهاش هزینه پرداخت میکند، آنوقت یک مجاهدِ به تمام معناست.
در همین مسیر مبارزه، یک نوجوان چطور به این نتیجه میرسد که هدف و مبارزهاش مقدس است؟
- این پرسش برای همه مطرح است که آیا کاری که انجام میدهیم درست است یا نه. به نظرم چند مسئله در جواب به این پرسش کمککننده است. اول، معرفت و عقلانیت است. آن کاری که به اسم مبارزه انجام میدهم چه قدر میتوانم دیگران را هم با تبیین و توضیحم، همگرا و همسو کنم. دوم، داشتن شاخص حرکت و معیار حرکت است. در زمان ما بحث ولایتفقیه است. آن کاری که من انجام میدهم با آن جریان فکری ولایتفقیه چقدر همگراست و چقدر با کسانی که با ایشان همدل هستند، کار من همگروه است. در حدیث سلسله الذهب دیدیم که امام رضا علیهالسلام ولایت را شرط توحید دانستهاند. نکته بعد این است که آیا در جنس کاری که دارم انجام میدهم احساس خستگی، احساس سرخوردگی دارم یا نه. سستی و دلسردی در مسیر حرکت، نشانه این است که یا در مسیر مبارزه با نفس مشکل داشتیم یا میخواستیم به چیزهای دیگری برسیم که مثلاً در همراهی با ولی خدا به آنها نرسیدیم و دلسرد شدیم یا نشان میدهد جنس مبارزهمان مبارزه غلطی است. کسانی میتوانند از مبارزه خود مطمئن شوند که مدام در قاب مبارزه هم دقت میکنند. نوآوری دارند، تکراری نیستند. بهواقع یک مجاهد و مبارز، یک فرد خلاق و نوآور است.
پینوشت
۱) و به او شر و خیر او را الهام کرد. سوره شمس، آیه۸
۲) اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا-...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.( شیخ صدوق، التوحید)
حدیث سِلسِلَةُ الذَّهَب حدیث قدسی منقول از امام رضا(ع) در باب توحید و شروط آن. امام رضا(ع) این حدیث را هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو بیان کرده است. راویان این حدیث همگی امامان معصوماند تا به پیامبر(ص) و سرانجام به خداوند میرسد. به همین دلیل این حدیث را «سلسلة الذهب» به معنای «زنجیرۀ زرّین» توصیف کردهاند. طبق برخی گزارشها، همزمان با نقل حدیث، بیش از بیست هزار نفر آن را مکتوب کردند.
۳) و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راههای (معرفت و لطف) خویش هدایت میکنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است. سوره عنکبوت، آیه ۶۹
nojavan۷CommentHead Portlet