nojavan7ContentView Portlet

یک نام مقابل یک ناو
خوانش یک‌صفحه از کتاب «بار دیگر، نادر»، اثر «سیدقاسم حسینی»
یک نام مقابل یک ناو

پرستو علی‌عسگرنجاد- چهارشنبه‌شبی بود؛ از آن‌شب‌ها که حسینیه امام خمینی (رحمت‌الله علیه)، میزبان جوان‌هایی بود که مهمان‌ دیدار دانشجویی رهبر انقلاب بودند. وقتی عکس‌های این دیدار منتشر شد، همه دیدند چهارشنبه، دوم خردادماه 1398، روبه‌روی دانشجوها، روی یک میز کوچک کنار رهبر انقلاب، عکس یک شهید هم قرار گرفته؛ شهیدی که «نماد مقابله با آمریکا»ست.

1

یک شهید برجسته

چهار سال قبل از این دیدار، رهبر از این شهید اسم برده بودند. گفته بودند: «مثلاً در منطقه بوشهر یک شهید برجسته و بزرگواری مثل «شهید نادر مهدوی» به ‌وجود می‌آید که به نظر آدم‌هایی که دل به مسائل مربوط به شهادت و جهاد و مانند این‌ها دارند، این‌جور چهره‌ها، امثال نادر مهدوی و آن‌هایی که همراه او بودند، آن کسانی که آن کارهای بزرگ را انجام دادند، برق چشم گرفتند از دشمن؛ آبرو دادند به ملّت ایران و قدرت نظام اسلامی را و جمهوری اسلامی را به رخ دشمن کشیدند؛ این‌ها باید یادشان زنده بماند. این‌ها باید در تاریخ مکتوب و تاریخ شفاهی نامشان و یادشان برجسته شود؛ همچنان که دشمنی‌های دشمنان هم بایستی شناخته بشود».(1) آن شب خردادماه هم در آن دیدار دانشجویی، وقتی یکی از بچه‌های دانشگاه آزاد شیراز، قاب عکس نادر مهدوی را به رهبر هدیه داد، ایشان به اهداکننده «احسنت» گفتند و قاب را کنارشان گذاشتند و تا پایان دیدار عکس این شهید کنارشان ماند.
اما چه کسی است این نادر مهدوی که در میان شمار شهیدان وطن، به نماد مقابله با آمریکا بدل شده؟ «بار دیگر، نادر» کتابی است که پاسخ این سؤال را به دستمان می‌دهد.
«سیدقاسم حسینی»، نویسنده این کتاب، ساعت‌ها با برادر و هم‌رزمان شهید مهدوی درباره او مصاحبه کرده و حاصلش را در قالب تاریخ شفاهی زندگی این شهید، در کتابش ارائه کرده. این کتاب اولین‌بار در سال 1394 به همت انتشارات فاتحان در 264صفحه چاپ شده و در شش فصل، از روزهای پیش از تولد نادر تا ایام انقلاب و روزهای دفاع مقدس را روایت کرده است.
در میان این شش فصل و بین این ده‌ها خاطره، دو اتفاق گل‌درشت، نام نادر مهدوی را برجسته و ماندگار کرده. این دو اتفاق، یکی فرماندهی او در عملیات مقابله‌به‌مثل در خلیج‌فارس و زمین‌گیرکردن ناو آمریکایی است و دیگری، شکل شهادت او به دست آمریکایی‌هاست.
از کدام ناو آمریکایی حرف می‌زنیم؟ از «بریجتون»، آن کشتی غول‌پیکری که سال 1366، در سخت‌ترین روزهای جنگ ایران و عراق، با حضور صدها خبرنگار بین‌المللی بر عرشه‌اش، می‌خواست از خلیج‌فارس رد شود تا به دنیا نشان بدهد هیچ‌کس جرئت ندارد به ناوی که پرچم آمریکا بر آن نصب شده، نزدیک شود. همان ناوی که شبکه‌های بزرگ آمریکایی، 48ساعت آنتن زنده‌شان را به آن اختصاص داده بودند تا عبورش از خلیج‌فارس را لحظه‌به‌لحظه گزارش کنند. نادر مهدوی کسی بود که با دست خالی، در اوج تحریم‌ها، با چند مین ساده ایرانی که تازه ساخته شده بودند و تنها سلاحش بودند، این ناو عظیم را زمین‌گیر کرد. بعد هم شد فرمانده عملیات مقابله‌به‌مثل و در همین راه هم به شهادت رسید.
عملیات مقابله‌به‌مثل یعنی چه؟ پاسخ این سؤال دیگر دست خودتان را می‌بوسد! برای این‌که از یکی از سرّی‌ترین و مهم‌ترین اسناد جنگ ایران و عراق سر دربیاورید و نادر مهدوی را بهتر بشناسید، باید بروید سراغ کتاب «بار دیگر، نادر». برای این‌که شوق و همتتان بیشتر شود، ‌بخشی از این کتاب را همین‌جا بخوانید؛ مشت نمونه خروار!
«همراه با این کشتی غول‌پیکر، چندین ناو جنگی نیروی دریایی آمریکا هم وارد خلیج‌فارس شدند. روی عرشه ناوهای اسکورت کننده کشتی، خبرنگاران زیادی حضور داشتند و اخبار حرکت و پیشروی کاروان را لحظه‌به‌لحظه با آب‌وتاب به خبرگزاری‌های دنیا مخابره می‌کردند. برای چند روز، این کشتی غول‌پیکر نفتی به سمبل و نماد قدرت و اقتدار آمریکا در خلیج‌فارس تبدیل شد.
رسانه‌های دنیا در این‌باره غوغا به پا کردند و اخبار مسیر حرکت این کشتی در خلیج‌فارس به اصلی‌ترین سرتیتر خبرهای خبرگزاری‌ها تبدیل شده بود. همه منتظر بودند ببینند سرنوشت این کشتی به کجا می‌رسد.
شنیدم مقامات سپاه پاسداران در تهران موضوع کشتی «بریجتون» را به امام خمینی گزارش می‌دهند و از ایشان کسب تکلیف می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «اگر من بودم، کشتی را می‌زدم!»
آمریکا اعلام کرده بود حمله به کشتی بریجتون به‌مثابه اعلان‌جنگ ایران به آمریکا در خلیج‌فارس است، اما امام خمینی آن جمله تاریخی را فرموده بودند. 
گروه نادر مهدوی برای تحقق فرمان امام امت و ضربه زدن به حیثیت سیاسی و نظامی آمریکا و حامیان منطقه‌ای او در خلیج‌فارس، به‌خصوص کویت که میلیاردها دلار به صدّام کمک مالی کرده بود، وارد عمل شد. برای کاروان اسکورت آمریکایی کشتی بریجتون، تله‌ای در خلیج‌فارس پهن کردند.
نادر بعدها برایم تعریف کرد و گفت:
«ما خودمان را از بوشهر به بندر فارسی رساندیم. مقرّ ما آنجا بود و از این جزیره وارد عمل می‌شدیم. وقتی خواستیم وارد کار شویم، باد شروع به وزیدن کرد. کمی بعد، باد تندتر و دریا طوفانی شد. دوستان گفتند که دریا خراب است و بهتر است نرویم. با بوشهر تماس گرفتم. گفتند که برگردم و عملیات را لغو کنم، اما من قبول نکردم. به بچه‌ها گفتم چه‌کار کنیم؟ برگردیم یا برویم؟ بچه‌ها گفتند: «نظر خودت چیه؟» من گفتم: «نظرم این است که ارتباطمان را با خلق زمین قطع کنیم و با خالق هستی رابطه برقرار کنیم و به امید خودش بزنیم به دریا! هرچه بادا باد!»
دوستان اشک‌ریزان نظرم را پذیرفتند. به خدا توکل کردیم و به راه افتادیم. الحمدلله کارمان را با موفقیت انجام دادیم. مین‌ها را در یک عرض دویست‌ متری رها کردیم و سالم برگشتیم.
در این میان کشتی بریجتون و اسکورت آمریکایی همراهش به بیست‌وهفت کیلومتری کویت رسیدند. همه فکر می‌کردند که کار تمام است و آمریکا در جنگ تبلیغاتی علیه ایران پیروز شده است، اما گروه نادر مهدوی کار خودش را کرده بود. ناگهان کشتی چهارصد تُنی بریجتون با یک مین دریایی «سرگردان» برخورد کرد! شدت انفجار به‌اندازه‌ای شدید بود که چندتن از خبرنگاران و ملوانانی که روی عرشه این کشتی بودند، به دریا پرتاب شدند. در یک‌لحظه، آمریکایی‌ها و کشورهای عرب حامی او در منطقه خلیج‌فارس، شوکه شدند و بازی برده را حسابی باختند. حفره‌ای به قُطر چندین متر در بدنه کشتی بریجتون ایجاد شد. تمام دنیا پی برد که قدرت و جسارت بچه‌های ما تا چه اندازه است.
نادر برایم تعریف کرد و گفت: «ما خبر برخورد کشتی بریجتون با مین را از طریق رادیوهای بیگانه شنیدیم. بلافاصله بچه‌ها در جزیره فارسی روی زمین افتادند و خدا را شکر کردند». (صص160-158)

2

پی‌نوشت

1)دیدار با فرمانده‌ها و کارکنان نیروی دریایی سپاه و خانواده‌هایشان 1394/7/15

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA