چرا عکاسی میکنیم؟
خيلى دور نرويم، مىدانيد فقط در همين كره زمين خودمان چه تعداد انسان زندگى مىكنند؟ اين همه آدم از كجا آب و نان تهيه مىكنند؟ حالا گوشت و شير و ميوه و بقيه چيزها بماند. اين آدمها كجا زندگى مىكنند؟ كار و بارشان چيست؟ چگونه شادى و سوگوارى مىكنند؟ خانههايشان چه شكلى است؟ قيافههايشان و رنگ پوستشان و سر و لباسشان و اوضاع محل سكونتشان چه جورى است؟ و دهها و بلكه صدها پرسش ديگر ... .
حالا كمى به اين بينديشيد كه چقدر درباره اين پرسشها مىدانيد؟ آنچه را كه مىدانيد چه جورى ياد گرفتهايد؟ عكسها چقدر در دانستن اينها تأثيرگذار بودهاند؟ اگر عكاسى بهوجود نيامده بود، چه جورى مىشد اين همه را آموخت؟ اين يك واقعيت است كه عكاسى به ما كمك مىكند با جهان اطراف خود آشنا شويم. عكاسان آموزگاران امروز و آينده تاريخ جهان هستىاند. در ادامه، در اينباره بيشتر حرف خواهيم زد.
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود
قديمترها (حدود سى چهل سال پيش و بلكه بيشتر) عكسگرفتن بهخصوص گرفتن يك عكس خوب، كارى نبود كه هر كسى بتواند آن را بهراحتى انجام دهد. دوربين عكاسى ابزاری پيچيده به نظر مىآمد و فقط كسانى مىتوانستند با آن كار كنند كه دانش كافى درباره تنظيمات فنى عكسبردارى و ظهور فيلم داشتند؛ امّا حالا بيشتر گوشىهاى موبايل مجهز به دوربين هستند و هر كس در هر شرايطى كه باشد، مىتواند با آن عكاسى كند. پس، اگر اهميت عكاسى فقط به اين باشد كه آدم بتواند عكس بگيرد همه عكاس هستند، امّا چرا اينطور نيست و فقط به بعضىها مىشود عكاس گفت؟ آيا تجهيزات آنها پيشرفتهتر است؟ آيا آنها از ديگران جسورترند؟ فقط اين نيست.
عكاسان آدمهاى انتخابگرى هستند. آنها بهدقت به اطراف خود نگاه مىكنند و درباره آنچه مىبينند، فكر مىكنند. گاهى ديدن اتفاقی ساده آنها را بهشدت غمگين مىكند درحالى كه ديگران بهراحتى از كنار آن عبور مىكنند. گاهى هم اتفاقی كوچك موجب خوشحالىشان مىشود و آنها را به شوق مىآورد. عكاسى به درد كسانى مىخورد كه دوست دارند ديگران را در نگاه به زيبايىها و رنجهاى اين جهان با خود شريك كنند.
اين زيبايى مىتواند در چهره پيرزن نانوا در روستاى دور از شهر يا در سرككشيدن خورشيد از روزن ميان چند ابر متراكم و افتادن لكه نوری بر سبزهزار پديدار شود. رنج هم با زيبايى طورى درآميخته كه جداكردنش غيرممكن است. اگر به نقشها و رنگهاى فرش دستباف خوب نگاه كنيد، رنج دختران و زنان بافنده را در تاروپود آن خواهيد ديد. پس، بهتر است كسانى بهسراغ عكاسى بيايند كه اهل رنج و زيبايى باشند، چراكه عكسهاى زيبا هم با رنج بهدست مىآيند.
خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
اوّلِ كار خيلى به خودتان سخت نگيريد. به قول مرحوم سهراب سپهرى، كافى است «خرده هوشى» داشته باشيد و «سر سوزن ذوقى»؛ امّا وقتى شروع كرديد، بايد سختگيري به خودتان را شروع کنید. درست است كه عكاسى به دانشهاى فيزيك نور و شيمى و مكانيك و صنايع الكترونيك وابسته است، امّا عكاس خوب بيشتر از همه اينها نياز به پشتكار دارد؛ پشتكار در يادگيرى دانش فنى مقدماتى مانند كار با دوربين و لنز و پشتكار در فراگيرى آداب برخورد و معاشرت با مردم شهر و روستا. اين را هم فراموش نكنيد كه بين همهی هنرها، رابطه خويشاوندى قرص و محكم برقرار است. سعى كنيد با همه اعضاى اين رابطه دوست شويد.
اگر رمان خوبى بخوانيد حتماً روزى فايده خواندن آن را در بهتر ديدن و بهتر عكسگرفتن حس خواهيد كرد. همچنين که اگر از نمايشگاه نقاشى يا خوشنويسى بازديد كنيد، يا مجسمه را خوب ورانداز كنيد، يا يك فيلم خوب ببينيد، يا يك شعر ناب بخوانيد.
ادب عکاسی
فعاليت در هر شاخهاى از عكاسى آدابی مخصوص بهخود دارد. اگر شما قصد داريد به عكاسى مستند خبرى بپردازيد، بايد همانطور كه زبر و زرنگ و جسور و پُرجستوخيز هستيد، به قوانين و مقررات حاكم بر فضاى كارتان هم توجه كنيد. شما حق داريد از هر اتفاقى عكس خوبى بگيريد، امّا رسيدن به اين حق نبايد موجب صدمهخوردن به ديگران شود. ديگران فقط سوژهها نيستند، بلكه شامل همكاران خود شما هم مىشوند.
بهترين مكان براى ايستادن يا كمينكردن مىتواند براى بقيه هم مكان مناسبى باشد. پس، لازم است به خواسته آنها هم احترام بگذاريد و سعى كنيد از همان جا عكسى را ببينيد و بگيريد كه تومانى هفت صنّار با عكسهاى ديگران تفاوت داشته باشد.
ديگران شامل سوژههاى شما هم مىشود. پسنديده نيست عكس شما هر چقدر هم جذاب باشد، به قيمت آبروى كسى تمام شود. آدم عاقل هيچوقت پشت سر خودش آه و ناله و نفرين راه نمىاندازد.
علم بهتر است یا عمل؟
دو تا کار سرعت پيشرفت شما را بالا مىبرد: اوّل، يادگيرى و دوم، عملكردن به آنچه ياد گرفتهايد. اگر اين هر دو را با هم پيش ببريد، ظرف مدت كوتاهى اوّلين نتايج آن را در خودتان احساس خواهيد كرد. بعضىها فقط مىخوانند و بهخاطر مىسپارند، بعضىها هم فقط مىدوند و مىدوند، حتى اگر بارها و بارها به زمين بخورند.
درجازدن در اوّلى، شما را خسته مىكند؛ همانطور كه اصرار بر دومى شما را زودتر از موعد، پير و از كارافتاده مىكند. درحالى كه اگر دانشى هر چند كممقدار را به محك تجربه بزنيد از خلاقيت خود لذت مىبرید و از اينكه خدا چنين توانى را به شما داده شاکر میشوید.
آیا راه سختی را در پیش گرفتهایم؟
چراكه نه؟ بستگى به اين دارد كه سختى را چگونه معنا كنيد. اگر سختى بالارفتن از شيب كوه برای رسيدن به دامنه سرسبز آن و خوردن صبحانه دبش در كنار چشمهای جوشان و نفسكشيدن در هواى دلچسب كوهستان و گوش سپردن به سكوت و شنيدن صداى پرندگان و جانوران كوهنشين مىارزد، امتحانش تقريباً مجانى است. كف دست نان و ماهیتابه از رده خارج و دو تا تخم مرغ و چند دانه خرما و كبريت و مقدارى نمك و البته دوستی خوب كه پاى ثابت اينجور تجربههاست، اين کار سخت را آسانتر هم مىكند.
عكاسى هم همينطور است. هر چه پيش مىرويد، ماهرتر مىشويد و مسئوليت انجام پروژههاى مهمترى را به شما مىسپارند و صاحب مهارت بالاترى میشوید؛ مهارتى كه براى بهدستآوردن آن هم سختى كشيدهايد و هم از تماشاى نتايج مفيد آن بهره مادى و معنوى بردهايد.
امروز، آینده دیروز است
اگر با برنامهريزى ميانه خوبى داشته باشيد، مىتوانيد هر كار مفيدى را در كنار درسخواندن دنبال كنيد. بعضىها بهتر مىدانند که روزى چند ساعت به تماشاى تلويزيون بپردازند يا مشغول به گفتوگوهاى تمامنشدنى و كمفايده در پيامرسانهاى وطنى و بيگانه باشند، امّا وانمود مىكنند كه فرصتى براى ورزشكردن و شعرگفتن و قصهخواندن و كمكحال مادر و پدر بودن ندارند. اينجور آدمها حتماً براى عكاسشدن و عكاسىكردن هم فرصت نخواهند داشت. اميدواریم شما اينطور نباشيد.
تجربه و دانش عكاسى مانند بقيه امور جهان تعطيلبردار نيست. مهم اين است كه وقفه طولانى در كار نيندازيد. گاهى ممكن است آدم بتواند فقط هفتهاى يكبار بهسراغ دوربينش برود، امّا چشمهاى ما كه هميشه همراه ما هستند! پس، مىتوانيد بسيارى از تمرينها را بدون دوربين انجام دهيد.
كافى است بهدقت به سوژهها نگاه كنيد و عكس آنها را در كادری مستطيل عمودى يا افقى و يا مربعی تصور كنيد. مطمئن باشيد اين تمرين بىهزينه، از شما عكاسی آيندهدار خواهد ساخت.
جوانههای وجودت را تشنه نگذار!
نه فقط شروع عكاسى، بلكه نقطه شروع هر كارى از باطن ما جوانه مىزند. اگر واقعاً دلتان مىخواهد عكاسى كنيد، بسمالله بگوييد و وارد ميدان شويد. اگر گوشى تلفن هوشمند در دسترس داريد حتماً دوربين هم دارد. پس، مشكل خاصى نيست؛ با همين دوربين شروع كنيد.
زياد عكس خوب ببينيد و آن را خوب ببينيد. وقتى از عكسى خوشتان مىآيد كمى به اين فكر كنيد كه چرا آن را مىپسنديد؟ اگر دلايلش را روى كاغذ يادداشت كنيد كه چه بهتر؛ درباره عكسى كه نمىپسنديد هم اين كار را انجام دهيد. تجربههاى ديدن و قضاوت خود را با ديگران در ميان بگذاريد.
اگر اقبال به شما روى آورد و به پست عكاس باصفا و حرفهاى خورديد، مبادا تجربه گفتوگو با او را از خود دريغ كنيد! اگر پول داشتيد در دورههاى آموزش مقدماتى عكاسى شركت كنيد. البته اين كار را با تحقيق كافي در مورد ميزان اعتبار آموزشگاه و معلمان آن انجام دهيد. یادتان باشد که همان اوّل كار، دردسر براى خودتان درست نكنيد. از سوژههايى شروع كنيد كه به شما نزديكترند. ارتباطگرفتن با افراد و عكاسىكردن از كسانى كه كسب رضايت از آنها وقت زيادى از شما نمىگيرد، دردسرساز نيست. از منظرهها و باغات دم دست و اشياء داخل خانه خودتان و خانههاى كسانى كه به شما اجازه حضور و عكاسى دادهاند، شروع كنيد. سپس، بهسراغ دوستان همكلاسى و هممحلهاى، همسالان فاميل، برادر يا خواهر كوچكتر يا بزرگترتان، پدر، دايى و عمو در خانه يا كارگاه يا دفتر كار يا مزرعه و بچههاى مسجد و هيئت برويد. دستتان و چانهتان كه گرم شد، طول و عرض جغرافيايى كارتان را توسعه دهيد. اگر عكاس خوبى شويد و از چشم ديگران فعال به نظر برسيد كمكم سرى بين سرها بلند مىكنيد و ديده خواهيد شد.
بهطور طبيعى، بعضىها كه كار شما را ميپسندند، به شما سفارش انجام پروژه خواهند داد؛ امّا هيچوقت بيكار ننشينيد و اگر پيش آمد كه كسى به فكر شما نباشد، براى خودتان كار بتراشيد. بخش مهم و بزرگى از تاريخ فرهنگ جامعه انسانى را عكاسانى نوشتهاند كه از چشم سفارشدهندگان دور افتاده بودند.
یک اشاره
امروزه دهها شاخه تخصصى عكاسى در آموزشگاهها و دانشكدههاى هنرى و رسانهاى آموزش داده مىشود. بعضى از اين شاخهها بهراحتى از هم تشخيص داده مىشوند: مانند عكاسى حيات وحش، عكاسى نجوم، عكاسى پزشكى، عكاسى صنعتى، عكاسى تبليغاتى، عكاسى خبرى، عكاسى مستند، عكاسى معمارى، عكاسى آتليه. بعضى از شاخههاى عكاسى خودشان به شعبههاى گوناگون تقسيم شدهاند. مثلاً، عكاسى خبرى به شاخههايى مانند عكاسى بحران و عكاسى ورزشى و عكاسى رويدادهاى اجتماعى و سياسى و ... تقسيم شده است، يا عكاسى مستند به شاخههايى مانند عكاسى مردمنگار يا همان مستند اجتماعى و عكاسى خيابانى تقسيم شده است. به اينها عكاسى در سفر، عكاسى مد و عكاسى مفهومى هم اضافه كنيد.
خيالتان راحت، اگر همينطور ادامه بدهيد دستكم به هفتاد و شايد صد گرايش مختلف برسيد. بالأخره در همه اين رشتهها آدمهايى فعاليت مىكنند كه سواى علاقه و ذوق از اين راهها نان مىخورند و كمك حال فرهنگ و دانش و تاريخ بشرند. اين از فايده مادى؛ امّا فايدههاى معنوى عكاسى پرشمارتر از اين حرفهاست. وقتى شما عكاسى مىكنيد گويى در حال مكالمه با جهان اطراف خود هستيد؛ مكالمهاى كه صداى آن را فقط خودتان و احياناً سوژهتان مىشنود. اگر بتوانيد عكس خوبى بگيريد، ديگرانى هم كه موفق به ديدن آن عكس مىشوند، میتوانند در اين گفتوگوى رازآميز شريك شوند. مهم نيست كه ابراز نظر كنند يا نكنند، بلكه مهم اين است كه از چشم شما جهان را مىبينند.
عكسى از قرص كامل ماه در شب جنگل مىتواند در هر تماشاگرى حس لطيفى از آرامش را يادآورى كند و او را غرق در لذت كند؛ لذتى كه شما قبلاً آن را تجربه كردهايد. اين اشاره خيلى گذرا بهمعناى زندگى است. اگر از من بپرسند زندگى چيست، پاسخ خواهم داد كه زندگى همين معناهاست. حقيقت زندگى، يعنى لطافت و دوستداشتن زيبايىها و دورىكردن از زشتىها. عكاسى مىتواند وجود شما را سرشار از عشق به زيبايى كند …
nojavan7CommentHead Portlet