nojavan7ContentView Portlet

نوجوانی در عصر کرونا
نوجوانی در عصر کرونا
یادداشتی از خانم دکتر فضه‌سادات حسینی، مجری و پژوهشگر

یاد سال‌های نوجوانی‌ام که می‌افتم، می‌بینم همه وجودم انگیزه، امید و انرژی بود. آرام و قرار نداشتم، یک سر داشتم و هزار سودا... پر بودم از حس زندگی.
حالا هم همین است، گاهی به عقب برمی‌گردم و قول و قرارهای نوجوانی را مرور می‌کنم و مسیر طی شده را، و گاهی برای آینده نقشه می‌کشم.

1

سنگ بنایی از دوره نوجوانی

حالا بعد از سه دهه زندگی، عمیقاً این باور را دارم که همه آنچه امروز به آن رسیده ام، سنگ بنایش را دوره نوجوانی گذاشته ام، چه خوب چه بد. و این هم ترسناک است و هم امیدبخش. امروز من همان دیروزی است که از خدا خواسته بودم و برایش تا جایی که توانستم تلاش کردم.
می‌دانم که نسل خیلی عوض شده؛ همان‌طور که من با پدر و مادرم، دنیایمان فرق داشت، دنیای شما با من و امثال من هم خیلی فرق کرده است! این را به‌وضوح در رفتار و عملکرد خواهر نوجوانم و هم‌نسلانش می‌بینم. نسل امروز هم آگاه‌تر است و هم باهوشتر. دسترسی‌هایی دارد که من در ۱۴-۱۵ سالگی حتی فکرش را هم نمی‌کردم و این حتماً مسئولیت شما را سنگین‌تر می‌کند. اگر روزی عذر و بهانه ای از من پذیرفته می‌شد، حالا حتماً از شما پذیرفته نیست!
مثال های آدم بزرگی‌اش زیاد است، مثلاً اینکه اگر بگویی احکام جرم و مجازات را نمی‌دانستی و جرمی کردی، از تو پذیرفته نیست، چون هم تکلیف داشته ای که بدانی و هم اسباب دانستن مهیا بوده است. در مورد احکام دین هم همین است! مکلفی به دانستن، برای زندگی کردن!
اما اگر بخواهم یک مثال خیلی خیلی ملموس و امروزی بزنم، می‌شود اوضاع همین روزهای ما! همین روزگار کرونایی!
روزگاری که در مخیله هیچ‌کدام ما نمی‌گنجید! نه پدر و مادرها، نه بچه ها! کدام از شما فکر می‌کردید عید نوروز بیاید و مجبور باشید در خانه بمانید؟! اصلاً فکرش را می‌کردید دین و فرهنگ ما که این‌قدر بر خانواده‌گرایی و خانواده‌دوستی و دیدار دوستان و آشنایان تأکید دارد، یک روز بگوید دوست داشتن عزیزانت، یعنی ندیدن و بغل نکردن و نبوسیدنشان.
حالا اینها به کنار، با این‌همه ابزار و راه اطلاع رسانی، آیا می‌شود کسی بگوید من از کرونا و تأثیراتش در دنیا بی‌خبرم. یا بدتر، بگوید این حرف ها را ولش کن، من می‌خواهم زندگی عادی‌ام را داشته باشم، بروم گردش و مهمانی و خرید.
خب نمی‌شود! قطعاً به عقلش شک می‌کنیم.
حرفم این است! هرروز، هر زمان، هرلحظه، اقتضائی دارد. باید هوشیار باشید و لحظه را دریابید.
اقتضاء دوره نوجوانی، زیستنِ پر از امید و نشاط است، زیستن بر بال خیال و اندیشه و رقم زدن آینده است... آنقدر که بعد از ۱۰ سال که به عقب برگشتی، بگویی خدایا شکرت برای همه آنچه تلاش کردم و تو برایم رقم زدی.
این روزها که فرصت در خانه بودنمان زیادتر است، بهترین زمان برای برنامه ریزی است. با توکل به خداوند و توسل به معصومین (علیهم السلام) در این ماه پربرکت و با نهایت استفاده از حضور پدرها و مادرها در خانه، آینده زیبایی را می‌شود تصور کرد و با کمک خداوند، ساخت.
بخواهید، توکل کنید، تلاش کنید، حتماً به آن خواهید رسید.

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA