nojavan7ContentView Portlet

سفر در زمان
چرا بهتر است فیلم را از اوّل نگاه کنیم؟
سفر در زمان

از روزی که چشم‌هایمان را باز می‌کنیم، هر کدام بقچه‌ای تمیز و البته خالی زیر بغلمان داریم. هر بار که با یک تجربه و اتفاق جدید روبه‌رو می‌شویم بخشی از آن را داخل بقچه نگه می‌داریم، اسمش را می‌گذاریم تجربه و منتظریم یک روز دوباره سراغش برویم. دنیا پر از این بقچه‌هاست. بقچه‌هایی که متعلق به افراد مختلف است. اصلاً همه قصه و داستان‌هایی که می‌خوانیم در حقیقت رونمایی از محتویات یک بقچه‌ است. یکی از اوّلین انگیزه‌هایی که باعث می‌شود سراغ بقچه‌های قدیمی برویم حس ماجراجویی ماست. وقتی از اوّل تا آخر یک انتخاب، یک تصمیم و یک مسیر را می‌توانیم ببینیم برایمان جالب می‌شود. وقتی داریم تاریخ را نگاه می‌کنیم.

استفاده از این بقچه‌های تاریخی چه کمکی به ما خواهد کرد؟ شما در چه مواقعی سراغ بقچه تجربه دیگران می‌روید؟ بگذارید صاف و پوست کنده از دکتر محمدی سیرت بپرسیم که چرا باید برنامه‌ای ریخته و تاریخ را بخوانیم؟

1

شناسنامه

مطالعه تاریخ به ما هویت و شناخت می‌دهد. انسان وقتی به دنیا می‌آید و بعد بزرگ‌تر می‌شود، پدر و مادر و اقوام، گذشته خودش و اینکه اهل کدام شهر بوده و در آن محله چه فرهنگی بوده و .... به او هویت می‌دهد. فرض کنید این انسان از همه این‌ها جدا بشود و بعد از اینکه متولد شد او را در یک آکواریوم بزرگ کنند. این آدم هیج گذشته و هیچ هویتی ندارد. مطالعه تاریخ به ما هویت و جایگاهی می‌دهد که ما در کجای گستره تاریخ حضور داریم و این از لحاظ شخصیتی به افراد ثبات می‌دهد. 

2

جهان بزرگ‌تر

دلیل دوم، مسئله توسعه تجربه است. انسان‌ها عمرشان به اندازه تجربه‌شان است. انسانی که تجربیات بسیار گسترده‌ای دارد به نسبت انسانی که تجربه‌ی کاملاً تکراری دارد، (مثلاً، هرروز صبح از خواب بیدارشده و رفته پایین مغازه‌اش را بازکرده و دوباره برگشته بالا و تکرار و تکرار و تکرار و ...) حتی اگر عمر کوتاه‌تری هم داشته باشد، ولی عمر و تجربه بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تری دارد. بنابراین، مطالعه تاریخ تجربه ما را توسعه می‌دهد. من هیچ‌وقت نمی‌توانم حال‌وهوای دانشمند ایرانی چند قرن پیش را تجربه کنم. من نمی‌توانم حال‌وهوای مبارز سیاسی در سال 1340 را تجربه کنم. من نمی‌توانم حال‌وهوای سرباز فرانسوی در جنگ جهانی دوم را تجربه کنم. من نمی‌توانم فرمانروای سیاسی در شمال آفریقا را در صد سال پیش تجربه کنم؛ امّا با مطالعه تاریخ، جهان من و تجربه من توسعه پیدا می‌کند و من انسانی می‌شوم که به اندازه همه این تاریخی که مطالعه کردم دارای تجربه‌ام. حالا مقایسه کنید کسی که جهانی دارد گسترده و پُراز‌تجربه و کسی که جهانی دارد کوچک و محدود؛ معمولاً انسان‌های موفق کسانی هستند که تجربیات متعدد و متنوعی دارند و جهان تجربه‌شان جهان بزرگی است. انسان فرصت درک خیلی چیزها را ندارد، امّا در تاریخ می‌تواند این‌ها را تجربه کند.

3

سرعت بگیر

ده مدل ماشین‌های مختلف مقابل من است و فرصت دارم که در نیم ساعت آینده یکی از این ده تا ماشین را انتخاب کنم. یک کار این است که من تک‌تک ماشین‌ها را سوار شوم و یک مسیر طولانی را بروم و برگردم که در این صورت قاعدتاً با همان ماشین اوّل فرصت تمام می‌شود. یک کار دیگر این است: ده نفر هستند که این ماشین‌ها را چندین سال سوار شدند، نقص و عیب آن‌ها را پیدا کردند و آدم‌های متخصصی هم شدند و یک جایی هم تجربه‌شان را نوشتند (ماشین این ویژگی‌ها را دارد، در سرعت بالا این طور عمل می‌کند، مثلاً، روغن‌سوزی دارد، مصرف سوختش کم یا زیاد است و ...). من مسیری که همه این آدم‌ها رفتند (فرض کنید ده تا ماشین هست و هر کدام از این افراد سه سال با این ماشین کار کرده‌اند) را جلوی چشم خودم در همان صفحاتی که نوشتند می‌بینم. من می‌توانم این تجربه سی‌ساله آن‌ها را با خواندن همان تجربه‌ها به‌دست بیاورم. بنابراین، ما فرصت آزمون و خطا نداریم. ما نمی‌توانیم همه مسیرها را یک بار آزمون کنیم و اگر خطا شد برگردیم مسیر دیگری را برویم. در زندگی زمان و امکانات ما مشخص است. قاعدتاً اگر دائما به‌سراغ آزمون و خطا برویم، ناگهان می‌بینیم که عمر گذشته و طرف تجربیات متنوعی دارد، امّا هیچ نظم و منطقی وجود نداشته و هیچ مسیر مشخصی را طی نکرده‌ است. ما برای ادامه مسیر آینده نمی‌توانیم همه چیز را خودمان آزمون و خطا کنیم. مطالعه تاریخ به ما شتاب می‌دهد. فرصت می‌دهد که کمتر خطا کنیم و از فرصت‌های خودمان بیشتر بهره ببریم.

4

من و شما در صحنه‌ای دیگر

انسان و زندگی‌اش پُرازتکرار است. درست است که شکل و شمایل زندگی انسان‌ها نسبت به گذشته متفاوت‌شده، امّا سنت‌های الهی و خیلی از سنت‌های زندگی انسان‌ها تکرار می‌شود. مثلاً، ثمره ظلم این است که حکومت‌ها تضعیف می‌شوند. حالا گاهی این ظلم شکلی مدرن و جدید پیدا می‌کند و مثل کشورهای ظالم امروزی و در گذشته هم امپراتوری‌های سنتی می‌شود؛ امّا وقتی به مسیر این دو نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سرانجام ظلم سقوط است و فروپاشی در طول تاریخ تکرار است. به تعبیر رهبر انقلاب تاریخ، یعنی من و شما در صحنه‌ای دیگر. 
مثلاً، ما در طول تاریخ با غربی‌ها مذاکرات متعددی داشتیم. از قرارداد مفصل و مجمل با انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها تا به امروز که برجام نوشته شده است. ماجرا همان ماجراهای گذشته است، مذاکره یک کشور با یک کشوری که اصطلاحاً قدرتمند یا استعمارگر محسوب می‌شود، تکرار تکرار تکرار.
بنابراین، وقتی من تاریخ را مطالعه می‌کنم حوادثی را که احتمالاً برای من در پیش رو اتفاق می‌افتد، شبیه به گذشتگان است و من برای مواجهه با حوادث آمادگی بیشتری دارم.  

5

قصه‌هایی برای امروز و فردا

تا‌به‌حال فکر کرده‌اید که چرا در قرآن که در اوج حکمت نازل‌شده ما قصص و روایت اقوام گذشته را داریم؟ فقط برای اینکه به کنجکاوی ما پاسخ داده شود که قبلاً چه اتفاقاتی افتاده؟ چرا سراسر قرآن روایت گذشتگان است؟ از حضرت موسی علیه‌السلام بگیرید تا قوم ثمود و عاد و نوح و انواع و اقسام قصه‌هایی که در سراسر قرآن کریم می‌بینیدم، چرا این کار اتفاق افتاده؟ نعوذبالله خدا می‌خواسته توجه ما را جلب کند که مثلاً با قصه‌های جذاب ما به حرف او گوش فرادهیم؟ یا نه این قصه‌ها و روایت‌ها دلیل و حکمتی برای آیندگان و ترسیم مسیر پیش روی انسان‌هاست؟ در ادبیات دینی و ادبیات بزرگان و بیانات اهل بیت علیهم‌السلام مفصلاً به تاریخ تأکید شده است. 

6

تاریخ برای آینده‌سازی

فرض کنید من در روستایی زندگی می‌کنم و می‌خواهم محصول کشاورزی در آنجا تولید کنم. اگر من گذشته این محصول را در آن روستا بررسی نکرده باشم، (مثلاً، حبیب آقا قبلاً این محصول را اینجا کاشتند یا نکاشتند؟ آب را به چه صورت آوردند؟ چطور باید می‌آوردند که اتفاق بهتری می‌افتاد؟ در این زمین می‌کاشتند یا در زمین دیگری؟ وقتی تولید شد برای فروشش کدام بازار خوب بود؟ چه شکست‌هایی و چه پیروزی‌هایی در این مسیر اتفاق افتاده است؟) نمی‌توانم بدون اطلاع از گذشته مسیر آینده را بروم. مسیر گذشته را باید دید تا بتوان مسیر آینده را دقیق‌تر رفت. 

7

رهبران موفق

رهبران موفق در طول تاریخ کسانی بودند که گذشته را خوانده‌اند. رهبران موفق رهبران تاریخ‌دان بودند. اگر می‌خواهیم در آینده نقش رهبری در جامعه خودمان داشته باشیم، باید از آدم‌هایی باشیم که تأثیر جدی در جامعه خودمان بگذاریم. باید تاریخ و مسیر گذشته را بدانیم.

8

دنیا بدون نقاب

ما در کشوری هستیم که رقیب و دشمنانی دارد. این دشمن و رقابت با آن‌ها مسیری دارد (حداقل در چهارصد پانصد سال گذشته).  این تمدنی که ما می‌شناسیم، این اروپای غربی و آمریکایی که ما می‌شناسیم، مسیر و تاریخی را طی کرده‌اند که امروز متأسفانه به‌دنبال تطهیر و تغییر آن و معرفی چهره‌ی خیلی مرتب و شیک و اتوکشیده و ادکلن‌زده هستند. درصورتی‌که وقتی شما به تاریخ نگاه می‌کنید، می‌بینید که خیلی هم وضعیت این‌ها در گذشته دل‌چسب نیست. 
تاریخ به ما کمک می‌کند که این تمدن‌های مدعی را واقعی‌تر بشناسیم. مسیر ظلم، استعمار و استکبار را بهتر رصدکرده و نسبت خود با آن‌ها را مشخص‌تر ببینیم.

nojavan7Social1 Portlet

متن برای شناسایی تازه سازی CAPTCHA